تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
روح الله اصغرپور

تقدیم به کسانی که وقتی پنجره دل را باز می کنند رویای حقیقی عشق را می بینند هستیم از هستیت آغاز شد مستیم از مستیت آغاز شد عشق ز خاکستر ما زنده شد وز نفسش بوی پراکنده شد آدمیان را ز گنه باک نیس...

ادامه شعر
مهری خسرو جودی

پریشان میکنی روحم را وقتی دیگر خودت نیستی وقتی تمام تو "تو" نیست با کدام تو "من" بودم گم شدم در نقاب هایت تضویری دارم پر از تردید و باور کردن کدام هستی این روزها دروغ هایت هم زیبا تر از...

ادامه شعر
مینو امینی

شب که می شود چشمانم بیدار باش می زنند تیک تاک ساعت لالایی تنهایی و شمارش ثانیه های بی قراری . . . سال هاست که رفته ای . . . آفتاب طلوع می کند من خواب دیده ام ا...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

با نگاه شرقی ات یک شهر شاعر می شود مجمعِ دیوانگان در دِیر دایر می شود خلقتِ چشمان تو از بهترین اعجاز بود بی ذوق آنکه با چنین اعجاز کافر می شود بی جهت لبخند تو اینگونه طراحی نشد هرکه لبخند تو دید ...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

تومور قصه ام... قصه ی یک بیماریست... که جوابش کردند... و پزشکان گفتند... بگذارید که راحت باشد... مادرم فکر می کرد.. باز سرما خوردم.. باز هم بر سر من داد کشید... پسرم باز چه کردی با خود...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

خواستم در هر دو صورت عشق را نقشی دهم با تمام غم ، به لذت عشق را نقشی دهم پردۀ صورت گشایم جلوه ای از نظم عشق با تمام سعی و همت عشق را نقشی دهم می توانستم خدایا کاش مجنون وار ، شب سوی لیلی محض غیرت...

ادامه شعر
احمد البرز

پر زدیم و در قفس بی بال و پر، جا مانده ایم
ما به شهر آرزو ها بی سفر جا مانده ایم
پر زدن در حسرت جنگل بجا میماند و ما
با پری گریان و با چشمان تر جا مانده ایم
تا به انبوه درختان ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

دل از آفتاب غمش می گریست معمای هستی بگو دست کیست به جز یار ، زیبا تنین یار نیست زچشم من آن لیلی دیگریست طلب شرط اول بود ناز چیست ...

ادامه شعر
اصغر  چرمی

بی رحم تـرین دشـمـنـم آمــد بـه جدالــم ایکاش که می سوخت دل نفس به حالـم من را به زمین می زند این نفس ستمگر بــا تـیــر جـفـایـی که رهـا کـرد بـه بـالـم مـی ترسـم از احساس غـرور دل غاف...

ادامه شعر
محمد رضا محمودی

پر پیچ ترین کلاف دنیا باشی بر تارک تیز قاف دنیا باشی سیمرغ ترین قصه ی عطارم من چشمان تو را به دست می آرم من خیام ترین کوزه ی عالم شده ام مجنونم و چون بید ج...

ادامه شعر
مریم هاشمی

عشق ، مثل جعبه ای سربسته است ------ رازآن آسان نمی آید به دست هرچه هست این جعبه ی پر رمزوراز ------- می تراود از دلش سوز و گداز هر که از اسرار آن آگاه شد ------------- ...

ادامه شعر
سخاوت عزتی

دونیادا هر شئی فرقلی دی داغ داغلا دنیز دنیزله گون گونله آدام آداملا قارداش قار داشلا شعر شعرله گؤزللیک گؤزللیکله حیات حیاتلا قارادا قارایلا عینی سنین گؤزلرینده کی و منیم باختیمدا کی قا...

ادامه شعر
منیژه رستم پور

چشم تو دین را به دنیایم فروخت عشق تو روز را به شبها یم فروخت ماز نسل ادم وحوایم که او روضه ی رضوان را به فردایم فروخت...

ادامه شعر
قاسم افرند

به عشق عکس ماهی که درون استکان افتاد ننوشیده چنان مستم که از چشمم جهان افتاد من تنها به قدر قهوه قاجاریت تلخم وبا تو مثل چایی که درونش زعفران افتاد لبت چاقوی زنجان و تنت قالیچه کاشان عجب نانی...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* 11- خودپسندی * خاکی شدن خوبست ای با شرابِ خودپسندی مست خاکی بشوکه پیکرت برخاک خواهد رفت همسایه ی ما بر یکی در بست خود ماند در بن بست * 12- روزه * سعی کن انسان شوی آدمی از ...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

صدایی‌ از غیب‌ خلوتم‌ را درهم‌ آمیخت‌ صدای‌ تنفس‌ متناوب‌ از میان‌ پیچک‌های‌ امواج‌ سکوت‌ را درهم‌ پیچاند دور... تکرار... معنای‌ ذکر فضای‌ یگانگی‌ را عطرآگین‌ می‌ساخت‌. وحی‌...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

ای شهیدی که نوای ظفرت می آید عطر معراج ز سمت سفرت می آید من شنیدم دم رفتن تو به مادر گفتی باشد آماده،  مهیا خبرت می آید پدرش کو نشانم به قلندوش همه چقدر نام شهید بر پسرت می آید گفته بودی که در ا...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

هم خاطره ی خاطره ها بودی و رفتی آوردگه باد صبا بودی و رفتی دیشب که سراغ تو از انکار گرفتم رویا به من آموخت خدا بودی و رفتی امروز به کوتاه نوشتار تو ماندیم ما از تو نوشتیم کجا بودی و رفتی ا...

ادامه شعر
محمد رضا محمودی

آتش ستاره خمسه خمسه روشنایی حاجی مهمات پس چه شد ضد هوایی سربند یا زهرا منور یا ابولفضلللللللللللل گردان غواصی شهادت هم نوایی بابا! دوباره خواب دیدی؟ جبهه بودی؟ داری دوباره شعر مجنون می سرایی؟ م...

ادامه شعر
حسن   عباسی

حال دلـــــــم بد می شود وقتی که با من نیستی دل غرق حسرت می شود وقتی که با من نیستی در وسعت طوفــــــــانی و موّاج دریـای سخن قحطای صحبت می شود وقتی که با من نیستی این چهره ی بشّاش و ا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا