3 Stars

رویای پنجره

ارسال شده در تاریخ : 08 تیر 1394 | شماره ثبت : H94592

تقدیم به کسانی که وقتی پنجره دل را باز می کنند رویای حقیقی عشق را می بینند
هستیم از هستیت آغاز شد
مستیم از مستیت آغاز شد

عشق ز خاکستر ما زنده شد
وز نفسش بوی پراکنده شد

آدمیان را ز گنه باک نیست
روح من از اول خود پاک نیست

خواب نشاندی به دلم تاب کن
چشمۀ چشمان خودت آب کن

خاطره ها در نظرم بسته شد
درد به لب آمد و او خسته شد

ما که به همسایه نظر داشتیم
در نظر احساس خطر داشتیم

دست نزن این گل من زنده هست
عشوه گر و سالک و بخشنده هست

این گل من را به تب انداختی
سرخی او را به لب انداختی

گل که به دیدار من آماده بود
در نظرش عشق دگر ساده بود

عشق به دیباچۀ ما بنده شد
زنده منم عشق نماینده شد

بوی می یار پراکنده شد
شمع طرب هر طرف آکنده شد

سلسلۀ دوست بلا شد مرا
یار مرا دوست ندارد چرا ؟

سینۀ ما دوش کجا مست بود
دیده در آیینگی ام پست بود

هر که به دور از قدم یار ماند
از نظر عشق در انکار ماند

حسرت دیدار گل از سر زنم
صبح بیایم به پِیَش در زنم

من سر زلف تو به شب دوختم
بعد خدا از تو ره آموختم

باز در این راه نشستیم ما
دست به می ، برده و مستیم ما


خالی از افکار منیّت دلم
راهی اسرار حقیقت دلم

راه روی همسفر از روی خاک
کلمه نمی دانی از این عشق پاک

پاک به پاکیزگی عشق نیست
دیده در آمیزگی عشق نیست

با تو به یک سلسله افتاده ایم
بیش در این مسئله افتاده ایم

صحبت شمع از لب پروانه بود
گرد جهان گشته و دیوانه بود

باز کن ای ساقی مجلس شراب
با قدح عشق شوم من خراب

او نگه خود به نگاهی سپرد
او گنه خود به گناهی سپرد

من سر مینای خودم داشتم
از سر خود فکر تو انداختم

آبی رویایی این پنجره
زیب به زیبایی این پنجره

داد زدم پنجره را باز کن
باز کن این پنجره را ناز کن

نیست دگر حال و هوایی ز سر
خوبتر از پنجره آید خبر ؟

عشق دگر حاصل دیدار نیست
قلب من آشفته و خودکار نیست

یک نفس آن را به تب آورده است
عشق ، مرا جان به لب آورده است

دست کشیدم من از این عشق پاک
تا بروم با غم تو زیر خاک

راجی ، اگر بار دگر خواستی
مرد شوی ! بهر چه دل باختی؟

ر.ا.راجی
کلیبر (بهمن ماه 1383)

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 363 نفر 564 بار خواندند
طارق خراسانی (09 /04/ 1394)   | روح الله اصغرپور (09 /04/ 1394)   | دادا بیلوردی (09 /04/ 1394)   | قاسم افرند (09 /04/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (09 /04/ 1394)   | کمال حسینیان (10 /04/ 1394)   | حسین دلجویی (10 /04/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (10 /04/ 1394)   | علی صمدی (10 /04/ 1394)   | مرتضی فصیحی (18 /04/ 1394)   | ستاره اسفندیاری (11 /12/ 1394)   | مجتبی جلالتی (08 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
طارق خراسانی (09 /04/ 1394)  قاسم افرند (09 /04/ 1394)  کمال حسینیان (10 /04/ 1394)  مجتبی جلالتی (08 /01/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 15

  • طارق خراسانی   09 تیر 1394 11:43

    با سلام و درود

    حسرت دیدار گل از سر زنم
    صبح بیایم به پِیَش در زنم

    من سر زلف تو به شب دوختم
    بعد خدا از تو ره آموختم

    باز در این راه نشستیم ما
    دست به می ، برده و مستیم ما

    تمام ابیات فاخر بودند


    applause applause applause applause
    applause applause applause applause



    در پناه خدا

    rose rose rose

  • دادا بیلوردی   09 تیر 1394 20:58

    درود بر جناب اصغر پور
    از مثنوی رندانه تان لذت بردم
    آفرین rose applause

  • روح الله اصغرپور   09 تیر 1394 21:07

    سلام بر دادای عزیز
    چشم رنجه فرموده و شعر بنده حقیر را مطالعه فرمودین

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   09 تیر 1394 21:46

    دست کشیدم من از این عشق پاک
    تا بروم با غم تو زیر خاک
    بسیارزیباقلمتان برفراز rose rose rose

  • کمال حسینیان   10 تیر 1394 00:14

    درود بر جناب اصغر پور عزیزم

    آنقدر نیامدی

    که پنجره هم فراموش کرده

    به کدامین سو

    باز می شود ...!!!

    پاینده باشید

    rose

  • حسین دلجویی   10 تیر 1394 01:03

    درود بر شاعر پنجره های گشوده به مهر و عشق و سبزینه ی دوستی های جاودان...
    مهمان مثنوی شاعرانه تان بودم..

    applause applause applause applause applause

    پشت این پنجره ها، کرکره ام می شکند
    بغض در پیچ و خم حنجره ام می شکند

    خاطر عهدجوانی همه با حسرت ودرد
    پشت سر سبز ترین خاطره ام می شکند

    به تگرگی که ز آفاق جفا می بارد
    دل صیقل زده ی سرسره ام می شکند

    بس ابوالهول به یغمای وطن روئیدست
    زیر این وزنه ، تن قاهره ام می شکند

    حجرالاسود من سعی و صفا بود ، ولی
    کم کمک قدس ترین مرمره ام می شکند

    غزلم تابع قانون محیط است ، اگر
    در دبستان شما ، تبصره ام می شکند

    نور امید ندیدیم ، که دل خوش باشیم
    شعله در اشکٍ غمٍ باصره ام می شکند

    پشت این پنجره ی یخ زده ام ها..ا نکنید
    که در این شب زدگی پنجره ام می شکند

    هر چه مریم بشوی باز همین آیت جرم
    در شما پاک ترین باکره ام می شکند

    مثل پرگار فقط چرخش مسدود زدیم
    عاقبت طاقت این دایره ام می شکند

    ======
    دلجووو

  • روح الله اصغرپور   10 تیر 1394 08:55

    سلام استاد دلجویی عزیز امیدوارم حالتان خوب باشد. و ممنون از غزل زیبایتان.
    پاینده باشید

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   10 تیر 1394 18:34

    سلام بر شما دوست عزیز همیشه از اشعار زیبایت لذت میبرم درودتان باد rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

  • روح الله اصغرپور   10 تیر 1394 19:22

    سلام استاد بیدل عزیز
    لطفتان شامل حال ماست .مانا باشید ان شا اله

  • علی صمدی   10 تیر 1394 19:59

    درود بیکران جناب اصغرپور گرامی
    مثنوی روان زیبا و دلنشینی ازتون خوندم
    شاد باشید تا همیشه

  • روح الله اصغرپور   12 تیر 1394 14:23

    ممنونم از حضورت علی جان

  • مجتبی جلالتی   08 فروردین 1399 19:36

    با درود فراوان
    بسیار دلنشین و زیبا سروده اید
    زیبا اندیشدن زیبا سرودن می آفریند

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا