- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اشرف السادات کمانی
در16 /02/ 1394 -
narges omidi
در16 /02/ 1370 -
علی احمدی
در16 /02/ 1358 -
گوهر قوامی
در16 /02/ 1380 -
فرزاد الماسی
در16 /02/ 1366 -
مریم عرفانیان
در16 /02/ 1367
ما خوب بودیم، خیابان معلم خوبی نبود عشق و احساسمان را بی رحمانه ربود خیابان اسم رفیق نمک نشناس ماست آتش زد بر فرش دوستی تا تار و پود سجاد فرهمند ...
ادامه شعرسرد است هوا نگاه تو جان بخش است آن چهره ی همچو ماه تو جان بخش است این شهر تمام مردمش مایوس اند آغوش تو و پناه تو جان بخش است ********** ژرفایِ نگاهت از جنون لبریز است تاثیرِ دو چشمِ تو ، چو تیغِ تیز...
ادامه شعر_تو اگر خودت را هر شب مثل خون در رگهای من تزریق کنی؛ باز هم من فردا لبریز از درد بیدار خواهم شد؛ خالی از تو ... _گاهی عجیب برای مداوا، دیر می شود!!!...
ادامه شعردر من زن تنهای مغروری از خاطرات تلخ لبریز است در مردمکهای پریشانش طعم گس شبهای پاییز است گاهی عذاب روح تبدارش هل داده او را تا جنون مرگ گاهی پشیمان گشته از رفتن دل بسته بر شهریوری بی برگ از آینه ...
ادامه شعرباران، که می بارد دلم بهانه میگیرد چراا؟ تونیستی چون گذشته نباشد شوق باران مرا ابر، و باران را بیزارم جز باتو هر جایی دیگر چون رعد، برق درمن هرلحظه داری گذر در نبودت من نخواهم این جان وزندگی را با ا...
ادامه شعر<<قاصدک>> باغِ اوصافِ تو اشعارِ گلستانِ مناند سوسن و یاسمن و زنبقِ بستانِ مناند ای که ابیاتِ تو انوارِ دلِ شب زدههاست ! شعرهایم همگی حاصلِ ایمانِ مناند هرچه از غیر نوشتم غضب و پاره...
ادامه شعردیشب درفصلی از خواب هایم فعل آمدنت راصرف کردم ازهم پاشید عاشقانه هایم وقتی تو نیامدی...
ادامه شعرچه زیباست ترنم باران و جرعه ای دلتنگی همراه نوای خوش آفرینش چه خوش باشد صدای سکوت آب، زندگی را ساز کن با رنگ خدا......
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۶ آرزوی محال شمعی شدم از اشک زلالم گفتم از آرزوی دور و محالم گفتم من شرح غم دوری از آغوش تو را با جوش و خروش حس و حالم گفتم #مهدی_رستگاری یازدهم بهمن سال یکهزار و چهارصد و دو خور...
ادامه شعربیر قوشام غملر یوروب دا اوشماغ خوش گلمیر منه باده لر بیر بیر دؤلوب دا ، ایچمکده خوش گلمیر منه غملروندن بیر زامان شاهلیخ ادیردیم عالمه سن گئدن گوندن بیر غملرده خوش گلمیر منه...
ادامه شعر_عشق را؛ پیش چشمانم سر بُریدند... _و من،سال ها در خلوت خویش بی صدا اشک ریختم... _تا که امروز ناگهان فهمیدم؛ عشق چهره می گرداند! _عشق نامیراست......
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۷ نایره فکر با خود به زبان نیمه لالم گفتم از روحیه رو به زوالم گفتم از سوزش خلواره آتش به دلم در نایره فکر و خیالم گفتم #مهدی_رستگاری یازدهن بهمن سال یکهزار و چهارصد و دو خورشید...
ادامه شعرمن هنوز میچرخم در جادهی سبز آلودی که قبلنها قدم میزدیم ، مثل چرخیدن لابهلای فرشهای دستباف گیراست اما خاکستریها ظاهراً لطیف ظرافت آبیها حسرت آمیز و بیجانند گلهایی که اینجا اتراق کردهاند؛ ...
ادامه شعرما وارثان درد و دار و خون و خاکیم؛ اما فقط توی صف نانوایی،سینه چاکیم! باور نمی کند ستم زما،برای عدالت هلاکیم...
ادامه شعردرگیر توام ، تو بمان که مرا تو بسی هوای توام هرگز نروم به هوای کسی هرگز درمان نشود درد مهجوری من حیرانم که چطور مانده برایم نفسی من خاک گل کوزه دست توانگر توام شکلی ده مرا و بنا نکن برایم قفسی طوف...
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۸ نایره فکر با باد صبا از پر و بالم گفتم از جوشش عشق بی زوالم گفتم می برد به اوج آسمان باز مرا شعری که به پرواز خیالم گفتم #مهدی_رستگاری یازدهن بهمن سال یکهزار و چهارصد و دو خور...
ادامه شعر<<گیسو>> آن که مستاز شاخهٔ افتادهٔ گیسوی توست دوستدارِ پیچ و تابِ سادهٔ گیسوی توست بسکه داری پیچکِ رقصنده روی شانهات هر که میبیند تو را دلدادهٔ گیسوی توست تا پریشان میشود موی تو ...
ادامه شعربه من دل میدی و رو قلب من تأثیر میذاری به تو دل میدم و حس میکنم با من وفاداری به من دل میدی و چشمای تو اینو نشون میده به تو دل میدم و احساس من بیشک و تردیده از این دلدادگی، حال و هوای ما دل...
ادامه شعرشعرهایم بی تو بارانیست که از چشمانم بر رویِ کاغذ نم نم می بارد. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرشبیه خواب و رویا بود جهان بی هرمِ لبهایت ستیزِ نور و تاریکی ، به خلسه کلکِ اوهامم هوای گریه و نقشی که از تو در دلم مانده دل افگارِ دلارامِ پریشان عشق و ایهامم تو را از واژه ها خواستم ، شکست آیینه یِ...
ادامه شعر