- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
غباری از غم هجران چو پاشیدن گرفت چشم ها زانو زدند، اشک باریدن گرفت بغض بنشسته در گلو خاموش، بیصدا طاقت سینه را ربُود، رمق از جان گرفت بغض گلوخفته ی ما چه هق هقی دارد ناله اش ز هجران و فراق، فرما...
ادامه شعرغم ها کمبودند حالا باید هر صبحبلند بشوم وتو را نبینم! ✍️مهدیه باریکانی
ادامه شعربزن نے را تو اے چوپان / که امشب بے قرارِ بے قرارم. بزن نے را تو آرام تر /که خسته جان زِ دورانم بزن نے را که میدانم نوایش را /مضاعف میکند غم را که من شور دگر دارم بشو امشب تو همراهم،رفیق ا...
ادامه شعرامشب به گمانم که دگر کار تمام است جانم ز بدن رفته و این خواب حرام است امشب به سرم فکر غریبست، بدین حال این حال دلم در همه احوال غرام است امشب شده ام سخت گرفتار عذابی، الهی در حال و هوای غم ا...
ادامه شعر《مرگ عشق》 غزل زمانی قامتم خم شد که مرگ عشق را دیدم دلم پُر درد و ماتم شد که مرگ عشق را دیدم گل باغش چو شد پژمرده مرغ دل نشد خوشخوان محبّت در دلم کم شد که مرگ عشق را دیدم همان روزی که مرغ جان اسی...
ادامه شعربسمه اللطیف عاشقانه باز آمدی که کل جهان عاشقت شود با جلوه ای زمین و زمان عاشقت شود گشته نگاه من ز پی دیدنت روان تا چشم خیره ام نگران عاشقت شود روحم به روح تو گرویده است عشق من تا فارغ از زمان و مک...
ادامه شعرمی زد درِ گوشِ یک صیاد با آواز دختری شیرازی گام می رفت و داربست می زد یک پیاده روی در حال بازسازی داشت بادگیرهایی زِ پارچه تَنش به یاد تُنبان ترکی شیرازی می رقصیدن با آوای هر نسیم یک کارناوال در حال...
ادامه شعردر این پنجره ها رازی نیست شسته باران، نفس آه تو را گوش کن، ضربان عشق ایستاده چشم بردار از این جاده طولانی بی عابر که شور جوانی را برده در گریزند لحظه ها از هم تقویمِ خط خورده شب و روزی در گذر است ر...
ادامه شعر■سلامم کوله باری از خداحافظی ست جدایی افکنده میان من و تو دوستت دارمم درد میکند ●عزیزحسینی♡
ادامه شعررفتی و با رفتنت در سینه ام آشوب شد شادمانیهایمان در شهر دل ، سرکوب شد رفتی و داغت بود ساکن میان سینه ام جوی جاری شد ز چشم و دشت رخ مرطوب شد خیل غم از هر طرف چون لشکری سرکوبگر زخمه بر جانم زد و تا...
ادامه شعرریشه های درد را باران نمی شوید ولی اشکهای درد را از دیده پنهان میکند
ادامه شعرتا نفس دارم از این بغض، غزل می بارم تَر کُنم قافیه ها را ز غمِ بسیارم روز و شب نامِ تو ای جانِ جهان در گوشم بی صدا می شود از کوه زمان تکرارم درد و رنجم که به آوازِ غزل می آید می کُند از پسِ این پرده...
ادامه شعر《 عشق مادر》 وصالش صحن دل را بیقرار است دلش مملوه از مهر و قرار است کلامی را به شرح و وصف او نیست چون او لطف و کمالی از هزار است حریمش نام گل را پایدار است چو با آیینه ها همواره یار است سخن را آ...
ادامه شعروعده ی دیدار امشب از خواب گریزانم و بیدارم من مستِ آن لحظهیِ تاریخی دیدارم من تا گره خورد نگاهم به نگاهت، گلِ من! عاشق ات گشته ام و سخت گرفتارم من شرم چشمان تو برده است قرار از دل من از شمیمِ نف...
ادامه شعرخسته و دل شکسته ناامید از دنیا دل شکسته کنج اتاق توی تاریکی نشسته سوار قایق دریای غم ، آرام نشسته نوری درون تاریکی رخنه کرده عزیزم ، دلبرم بر من منت نهاده جهانم با آمدنت رنگ دیگر گرفته غم و غصه از دل...
ادامه شعربیست و هفت هایکو هایکو - شماره ۷۶ شناور است بطری دربسته دل در دریایی از آشوب.. Immersed is the sealed bottle of my heart in an ocean of unease ۱۴۰۱/۲/۱۴ ۷۰۹ **** هایکو - شما...
ادامه شعرو جان و جهانی و من مبهوت سیمای بی مثالت تو می و جامی و من مست طعم خوش شرابت تو فارغ ز غوغای جهانی ومن درگیر پیچش زلف پریشانت تو دلداری و من دلداده تو احوا...
ادامه شعرتکه هایی از عشق و،، وفا، امروزه جایی مانده ست، تکه ای در کافه ی خلوت و دنج در در میان هاله ای از دودِ سیگار مردی غریب و عاشق،دود سیگاری تلخ و ندایی که در خاطره اش جا مانده ست تکه ابرهای ...
ادامه شعرسال ها ساحل دل باخته دریای مواجی گشوده آغوش در هوس عشق یار لجبازی آراسته با خلخال صدف و گوش ماهی پوشانده او را آفتاب سوزان تابستانی تب آلوده چشمان آبی فریبکاری دلباخته مردانگی سرد بی احساسی نصیبش تازی...
ادامه شعربسمه اللطیف آرام جانم وقت غروب از پیش من《آرام جانم》 می رود با رفتنش آرامش روح و روانم می رود در ظلمت و تاریکی این خانه تنها مانده ام شب می رسد از راه و نور آشیانم می رود چون شمع می سوزم بههنگام غر...
ادامه شعر