تکه هایی از عشق و،، وفا، امروزه جایی مانده ست،
تکه ای در کافه ی خلوت و دنج در
در میان هاله ای از دودِ سیگار مردی غریب و
عاشق،دود سیگاری تلخ و
ندایی که در خاطره اش جا مانده ست
تکه ابرهای خاکستری خیالش
خس خس سینه ای پر درد از حسرت ناکامی ها
بابغضی دست درگربیان نظاره گر سقوط، اوست
و تنها کافه چی غم او میداند، او
که گاهی نرم،، نرمک شعری گوید
چای غم پهلو و تکه ای شعر فروغ
ارمغان خاطره هایی که از او جا مانده ست،
زیر لب گه گاهی
میکند زمزمه ای از سهراب، قایقت را باد برد،،
گاه از سیب باغ همسایه دیوار به دیوارش سخن میراند،،
سیب ممنوعه او که فقط حسرت آن مانده به قلب زارش
کافه چی هم غم او می داند،
عشق تصویر غم انگیز
نرسیدن وجدایی
هاست، کافه ای
با دو سه تا مشتری معتاد به آه، آهی از سردلتنگی، ها
کافه چی میداند
تکه ای از عشق ، آن دورها، پشت دیوار وصال جا مانده ست،
#آذریان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 30 اردیبهشت 1402 11:26
سلام ودرود
سیدحسن نبی پور 08 تیر 1402 12:14
احسنت ودرودتان ازاستادوشاعرگرامی قلمتان ماناوماندگار