تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
امیر ابراهیم مقصودی فرد

زردِ پاییزی که می آید برایم روشن است عمر، در حالِ گذارِ لحظه هایِ آخر است دستها خالی ولی چشمانِ من پر آرِزوست دستها واقع نگر چشمانِ من بی باور است ...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

مهمان از در خانه برفت در بت خانه بگفت خنده ز دو چشمت بیامد به زور به نهفت من نه ترسم در پنهانی به گویی به کسی با طعنه و لبخند سخن گزاف زنی به زمُخت منوچهر فتیان پور (راد)...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

مـن به تولـی تـو دارم امیـد گـر که سیاهـم به برت یا سفیـد هر چه سفیـدی و سیاهـی بُـوَد دست تو این رنگ بر آنهـا کشیـد ٭٭٭ گـر به تو...

ادامه شعر
امین مقدس

«ملبس به صلح» باشد همه جا یارِ تو الله، بگو بس جز یاریِ او هر کمکی را ‌تو بده پس قبل‌از سخنی مزّه بکن ارزشِ آن‌ را هر حرفِ نپخته بشود در دهنت گس از عِلمْ بیاموز که عالم بشوی تا - هرگز نشوی بی‌خبراز...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

کِلـک تو آموخت به من بندگـی از ره دانایـی و سـر زندگـی قهـر تو آورد مـرا رو بـه تـو در ره دانـایـی و تـرسندگـی ٭٭٭ عـشق ت...

ادامه شعر
محمد جواد تک فلاح

خدا کند که هیچ پزشکی از بیمار به ناچار قطع امید نکند خدا کند که هیچ فرزندی پیش روی پدر از درد زیاد ناله نکند خدا کند که خدا هیچ فرزندی را در کودکی جدا ز مادر نکند خدا کند که خدا این حال خراب پدر را ...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

خوش به حال آنها که تو خداشونی غصه خوار غم دلهاشونی گر کلامی سخن به تو گویند شنونده ی سخن هاشونی گر نگاه به آسمان دارنند اوج دید آن نگاه شونی اشکی گر نیمه شب میریزنند تو همان قطر ه های اشکهاشونی ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف آشنایی گر چه در آغاز صحبت پا به پایی می کنم با تو یک چندی است حس آشنایی می کنم در نزول آیه دلدادگی بر قلب من باز در تنهایی آهنگ رهایی می کنم پرده های سردی و تاریکی ام را می درم گرم از ش...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

دل که دل داده ی عشق تو وچشمهای تو بود در پی معنی و تعبیر زرویای تو بود سوخت چون شمع که شاید تو به سویش آیی روز و شب منتظر لحظه ی دیدار تو بود گفت شاید به نظر آید و محبوب شود ...

ادامه شعر
آرمان پرناک

با نگاهی لغزان با خاطراتی پریشان نشسته بود تنها بازمانده ی بهمن بر تیغه ی شانه ی کوه ... _ یک تارِ مو مشکی _ ✍ آرمان پرناک ...

ادامه شعر
علی احمدی

نگاهی متفاوت به غزل معروف حافظ * * * * * * * دوش دیدم که شیاطین در بتخانه زدند رَه آدم بِبُریدند و به ویرانه زدند . ساکنان دَغل جور و جفای هَپَروت به من گمش...

ادامه شعر
محمد جواد تک فلاح

خدا هست همینجاست در وجود من و توست گوش کن جان دلم به صدایی که درون من و توست هر چه از دوست بخواهی در وجود من و توست او که غایب از نظر اما کنار من وتوست بنده ای را دیدمش منکر ز لطف رب شده گر تجسس کردمش...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

آن نگاه تو که هر عاقل و دیوانه کند او را معتکفی بر در این خانه کند آتش عشق تو بر هستی او گر برسد سوزد آن هستی و این دیر که ویرانه کند بی سبب نیست ک...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

از اثـر امـر تـو دَم می زنـــم کـز اثـر وحـی ، قلـم می زنـم وحـی تـو دوری کنـد از وهـم من گـر به دَمی چشم و به هم می زنـم ٭٭٭ به آثـار...

ادامه شعر
 اسماعیل سهامی

ما به دانه های تسبیحت چشم داشتیم قطره های باران را دریا پنداشتیم یک سحر ما را مهمان خود کن دانه ای تسبیح، خرج کار ما کن از عطش سوختیم و آب شدیم یک نظر رود شدیم و سیراب شدیم حمدالله که در این قافله هس...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

من شاعری به آزادی پرستو هستم بی منطق و مخالف ارسطو هستم قلب من دهلیز جریان عشق است من فلسفه پرداز کمانِ ابرو هستم دکتر سجاد فرهمند ...

ادامه شعر
محمد باقر تسلی

بتازان ای فلک ای چرخ گردون بتازان مرکب دیوانه ات را بتازان ای سواره ما پیاده بسوزان این دل رنجور ما را بنوشان جام زهر آلود برما برقصان قامت رعنای خودرا بپوشان جامه حسرت تن ما بلرزان پیکر بی جان مارا ب...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

یارب تو واقفـی که منـم بر رضـای تو سر می نهم به گرد سـر خاک پای تو گـر گرد خاک پای تو بینم به چشم خود بـر چشم خود نهم خطی از گرد پای تو ٭٭٭ مـا سـر نهاده ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

نیک و بدم ندانی با آن که کاردانی سر کرده ام در این فصل، آواز نوجوانی چوب ملامت هر دم، بر کودک درونم بنواختی به سختی، وین نکته را نخوانی آن کس که بیخود از خود، زنهار می نخواند هرگز به بند زینهار، بستن ...

ادامه شعر
محمد جواد تک فلاح

درویش را چه دست تمنا به سوی غیر ان را که خواهد از دوست طلب میکند, نه ز غیر تا دست نوازش دوست در این عالم هست از غیر طلب کنی شوی ظالم و پست گر چند قدم به سوی او برداری در راه رسیدن به هدف عیاری او ناظر...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا