- لیست اشعار
- موضوع
- عارفانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
زردِ پاییزی که می آید برایم روشن است عمر، در حالِ گذارِ لحظه هایِ آخر است دستها خالی ولی چشمانِ من پر آرِزوست دستها واقع نگر چشمانِ من بی باور است ...
ادامه شعرمهمان از در خانه برفت در بت خانه بگفت خنده ز دو چشمت بیامد به زور به نهفت من نه ترسم در پنهانی به گویی به کسی با طعنه و لبخند سخن گزاف زنی به زمُخت منوچهر فتیان پور (راد)...
ادامه شعرمـن به تولـی تـو دارم امیـد گـر که سیاهـم به برت یا سفیـد هر چه سفیـدی و سیاهـی بُـوَد دست تو این رنگ بر آنهـا کشیـد ٭٭٭ گـر به تو...
ادامه شعر«ملبس به صلح» باشد همه جا یارِ تو الله، بگو بس جز یاریِ او هر کمکی را تو بده پس قبلاز سخنی مزّه بکن ارزشِ آن را هر حرفِ نپخته بشود در دهنت گس از عِلمْ بیاموز که عالم بشوی تا - هرگز نشوی بیخبراز...
ادامه شعرکِلـک تو آموخت به من بندگـی از ره دانایـی و سـر زندگـی قهـر تو آورد مـرا رو بـه تـو در ره دانـایـی و تـرسندگـی ٭٭٭ عـشق ت...
ادامه شعرخدا کند که هیچ پزشکی از بیمار به ناچار قطع امید نکند خدا کند که هیچ فرزندی پیش روی پدر از درد زیاد ناله نکند خدا کند که خدا هیچ فرزندی را در کودکی جدا ز مادر نکند خدا کند که خدا این حال خراب پدر را ...
ادامه شعرخوش به حال آنها که تو خداشونی غصه خوار غم دلهاشونی گر کلامی سخن به تو گویند شنونده ی سخن هاشونی گر نگاه به آسمان دارنند اوج دید آن نگاه شونی اشکی گر نیمه شب میریزنند تو همان قطر ه های اشکهاشونی ...
ادامه شعربسمه اللطیف آشنایی گر چه در آغاز صحبت پا به پایی می کنم با تو یک چندی است حس آشنایی می کنم در نزول آیه دلدادگی بر قلب من باز در تنهایی آهنگ رهایی می کنم پرده های سردی و تاریکی ام را می درم گرم از ش...
ادامه شعردل که دل داده ی عشق تو وچشمهای تو بود در پی معنی و تعبیر زرویای تو بود سوخت چون شمع که شاید تو به سویش آیی روز و شب منتظر لحظه ی دیدار تو بود گفت شاید به نظر آید و محبوب شود ...
ادامه شعربا نگاهی لغزان با خاطراتی پریشان نشسته بود تنها بازمانده ی بهمن بر تیغه ی شانه ی کوه ... _ یک تارِ مو مشکی _ ✍ آرمان پرناک ...
ادامه شعرنگاهی متفاوت به غزل معروف حافظ * * * * * * * دوش دیدم که شیاطین در بتخانه زدند رَه آدم بِبُریدند و به ویرانه زدند . ساکنان دَغل جور و جفای هَپَروت به من گمش...
ادامه شعرخدا هست همینجاست در وجود من و توست گوش کن جان دلم به صدایی که درون من و توست هر چه از دوست بخواهی در وجود من و توست او که غایب از نظر اما کنار من وتوست بنده ای را دیدمش منکر ز لطف رب شده گر تجسس کردمش...
ادامه شعرآن نگاه تو که هر عاقل و دیوانه کند او را معتکفی بر در این خانه کند آتش عشق تو بر هستی او گر برسد سوزد آن هستی و این دیر که ویرانه کند بی سبب نیست ک...
ادامه شعراز اثـر امـر تـو دَم می زنـــم کـز اثـر وحـی ، قلـم می زنـم وحـی تـو دوری کنـد از وهـم من گـر به دَمی چشم و به هم می زنـم ٭٭٭ به آثـار...
ادامه شعرما به دانه های تسبیحت چشم داشتیم قطره های باران را دریا پنداشتیم یک سحر ما را مهمان خود کن دانه ای تسبیح، خرج کار ما کن از عطش سوختیم و آب شدیم یک نظر رود شدیم و سیراب شدیم حمدالله که در این قافله هس...
ادامه شعرمن شاعری به آزادی پرستو هستم بی منطق و مخالف ارسطو هستم قلب من دهلیز جریان عشق است من فلسفه پرداز کمانِ ابرو هستم دکتر سجاد فرهمند ...
ادامه شعربتازان ای فلک ای چرخ گردون بتازان مرکب دیوانه ات را بتازان ای سواره ما پیاده بسوزان این دل رنجور ما را بنوشان جام زهر آلود برما برقصان قامت رعنای خودرا بپوشان جامه حسرت تن ما بلرزان پیکر بی جان مارا ب...
ادامه شعریارب تو واقفـی که منـم بر رضـای تو سر می نهم به گرد سـر خاک پای تو گـر گرد خاک پای تو بینم به چشم خود بـر چشم خود نهم خطی از گرد پای تو ٭٭٭ مـا سـر نهاده ...
ادامه شعرنیک و بدم ندانی با آن که کاردانی سر کرده ام در این فصل، آواز نوجوانی چوب ملامت هر دم، بر کودک درونم بنواختی به سختی، وین نکته را نخوانی آن کس که بیخود از خود، زنهار می نخواند هرگز به بند زینهار، بستن ...
ادامه شعردرویش را چه دست تمنا به سوی غیر ان را که خواهد از دوست طلب میکند, نه ز غیر تا دست نوازش دوست در این عالم هست از غیر طلب کنی شوی ظالم و پست گر چند قدم به سوی او برداری در راه رسیدن به هدف عیاری او ناظر...
ادامه شعر