آن رفیقانی که دل را بیشتر گم میکنند
بر سر خرمن چرا ؟دعوای گندم میکنند
قطره با اشعارصاحبدل به صحرا میرسد
در دل دریا ندانسته تیمم میکنند
بی نوا بی ساز لطفی و امیر ابتهاج
شعر را هر لحظه در گیر توهم میکنند
این هوای ماتم و آشفته حالی بیش نیست
گریه ها دیدم ندانسته تبسم میکنند
در شماره روزها عمری به غفلت میگذشت
مانده ی این آخری را هم ، دو سوم میکنند
با سراب آرزوها و خیال صد غزل
تشنه میمانند و دریا را تجسم میکنند
...............................
تشنه گاهی لب به دریا می دهد اما چه سود
آخر هر قصه میمیرد صدای پای رود
.....
در نگاه حریص بعضی ها
اقیانوس یعنی قطره
و در نگاه سیر بعضی
دنیا به وسعت یک ارزن
.....
احمد البرز
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 13
طلعت خیاط پیشه 15 مهر 1394 02:20
درود بر جناب البرز ارجمند
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 15 مهر 1394 02:50
درود بر جناب البرز گرامی
توفیقی برای بنده نبوده تا به حال و از شما زیاد نخوندم
این اولین شعریست که از شما میخوانم
دستمریزاد
قلمتان مانا و بهاری
یا حق
طارق خراسانی 15 مهر 1394 05:34
با سلام و درود بر عزیز جانم حضرت البرز بزرگمهر
بسیار زیبا و دلنواز
حضرت استاد این نوع شعر را برایش قالبی تعیین کرده ایم و آن خوشه ای یا متغیر است...
در هنگام سرایش مثنوی عشق شعر خوشه ای خلق شد:
«ما سَمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامُشیم»
»
هرچند که گفت خود پیمبر(ص)
در دیدهی ماست آن مصوّر
از سوی شمال همّت عشق
آید به جنوبِ عزتِ عشق
«
ایزدِ دانا به ما فرموده است
کارِ "روباهِ جهان" بَد بوده است
و یا
این دعا، شوق شهادت داده است
جنتِ جان را بشارت داده است
»
«خدایا:
قرار ده زندگیام را
زندگی محمد و آل محمد
و مرگم را
مرگِ محمد و آل محمد(ص) »
«
"محتشم" گویی که با چشمانِ جان
دیده بود او، این شکوهِ عاشقان
زین سبب با اشکِ خون شعری سرود
بس مَلَک از آسمان آمد فرود
تا بخوانند آن سرود پاک را
تا فرو ریزند بر سر خاک را
»
«باز این چه شورش است که درخلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
اگر دقت بفرمایید وزن تغییر می کند و حتا شعر نیمایی و سپید می تواند در این قالب بنا به نیاز شاعر راه یابند در حقیقت شعر خوشه ای قالبی ست که تمام قالب های شعر فارسی در آن می توانند وجود داشته باشند ...
در پناه خدا شاد زی
دادا بیلوردی 15 مهر 1394 19:44
آن رفیقانی که دل را بیشتر گم میکنند
بر سر خرمن چرا ؟دعوای گندم میکنند
.
درود بر جناب البرز بزرگوار
از احساستان لذت بردم.
امید که قلم زرّینتان همیشه روان باد
اله یار خادمیان 16 مهر 1394 12:34
سلام و درود نوشیدم از زلال اندیشه ی شما جاری و نوشان باد جویبار وجودت
فرامرز فرخ 16 مهر 1394 19:29
سلام و درود بر استاد البرز عزیز
بسیار عالی بود
محمد جوکار 17 مهر 1394 17:58
گفته ای دلواپسی اما نمیدانم چرا
نارفیقان ، با تو اینگونه تخاصم میکنند؟
من نمیدانم ، چرا با یار ما کردند جفا
پس چرا مهتاب را در آسمان گم میکنند؟
شاعر نیکو سخن را سوی عزلت میبرند
تا که به ما میرسند ، با ما تحکم میکنند
شعر ما را ، بر زمین سرد میکوبند ولی
خویش را ، گهواره ی آسمان هفتم میکنند ؟
گرچه هر شعر و غزل ، مستلزم نقد است ولی
نقدهای آبکی از شعر مردم میکنند
گاه با چشمان تر ، آه و نوا سر میدهند
چون به خلوت میروند، آنگه تبسم میکنند
این جماعت ، فاقد احساس زیبایند ولی
زهر خود را وارد شعر ، همچو کژدم میکنند .
=====================
استاد مهرم جناب البرز عزیز
اندکی صبر ، سحر نزدیک است ....
منیژه رستم پور 17 مهر 1394 22:48
درود
علی روح افزا 18 مهر 1394 16:24
درودها جناب البرز بزرگوار .
زیبا سرودید مهربان .
در پناه حق ............
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 18 مهر 1394 20:28
درود برشیوایی قلم واحساس لطیفتان لذت بردم قلمتان مخلد
مسعود احمدی 18 مهر 1394 20:51
آن رفیقانی که دل را بیشتر گم میکنند
بر سر خرمن چرا ؟دعوای گندم میکنند
درود بر استاد عزیزم البرز نازنین .
خیلی خوشحالم از اینکه شما را اینجا نیز می بینم و می آموزم از شما . از شعر نو بیرون آمدم به دلایلی که بماند . می آموزم از محضرتان استاد .
نسرین قلندری 14 آذر 1394 13:27
عالی
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 13:48
☆☆☆☆☆