*
* جانب ایوان شدم تا روی خود شویم در آب
* خیره از دیدار برف و تیره از سودای خواب
* بر فراز بام رفتم تا نکو تر بنگرم
* رنگ پردازی طبع و نقشه بندی سحاب
*
* گفتم ار گرید علیرغم من ابراز چه هنوز
* اشک من خون دل است واشک وی در خوشاب
* گوئیا خورشید دیشب با کمان ماه نو
* پنبه بر بام فلک میزد که از پشت حجاب
*
* باد از این معنی خبر گشت و به همدستی ابر
* مایه دکان وی پاشید بر سطح تراب
* یا عروس ماه را در مجلس داماد مهر
* دوش بر سر ریختندی نقل پروین و شهاب
*
* آری آری مهر و مه را گر نبودی کار خیر
* دیرتر ز ایام سابق سر نمی زد آفتاب
* بس کنم شیرین زبانی کز غم بیچارگان
* تلخ گردد کام مردان ای رنود کامیاب
*
* اندر این فصل زمستان دل نوازی واجب است
* از فقیرانی که دل بر حال شان گردد کباب
* پای دیوار خیابان ها کنار رهگذر
* کودکان بی تاب از سرما و گرم پیچ و تاب
*
* تا نبینی طفل خود را سائلی بی آبروی
* طفل سائل را مکن ابروترش وقت خواب
* ای خداوندان زر از آتش جور الحذر
* کاذر اندر زر چو افتد سازدش ناچار آب
*
* خانه آبادان کنید امروز در امساک و بُخل
* باش تا فردا شوید از ظلم خود خانه خراب
* دوری از احسان کنند اندر حیات و بعد مرگ
* نیست آقازاده را از مفت بازی اجتناب
*
* راستی خسرو اگر خواهی خلاصی عموم
* بی بلانسبت . نکبت زادگان را . . . . .
****** ****** ****** ******