3 Stars

به استقبا ل شعر با درد کشان حافظ

ارسال شده در تاریخ : 30 خرداد 1400 | شماره ثبت : H9417124


2
( با درد کشان هرکه در افتد ور افتد پیری بسرم عشق جوانی دگر افتد)

با یک نگاهت راز درونم بدر افتاد

آن راز ذلم را که شنیدی بدر افتاد

بگذشت زپیشم آهوی سیه چشم

او کرد نگاهی که انگار که جگر افتاد

چون رهگذر خاک سر کوی تو بودم

هر ناز که کردی برات بی ثمر افتاد

مژ گان تو آخر چه تیری به جگر زد

از تیر نگاهت به جانم اثر افتاد

بس تجربه کردم در میکده و دیر

بر چشم سیاهت مرا یک نظر افتاد

بس درد کشیدم رویا زین درد زمانه

پیری بسرآمد جـــو ا نی بدر ا فتاد

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 62 نفر 111 بار خواندند
امیر عاجلو (30 /03/ 1400)   | محمد عالمی (31 /03/ 1400)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (01 /04/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (02 /04/ 1400)   | محمد علی رضا پور (02 /04/ 1400)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :2


نظر 6

  • امیر عاجلو   30 خرداد 1400 23:21

    درود و سلام موفق و مانا باشید rose rose rose

  • ابوالحسن انصاری (الف. رها)   01 تیر 1400 09:22

    ســــــــــــــــــــــــــــلام ........گرامی

    قلمتان نویسا rose rose rose

  • کاویان هایل مقدم   02 تیر 1400 00:42

    دستمریزاد جناب عالمی
    قلمتان استوار
    applause applause

  • محمد علی رضا پور   02 تیر 1400 11:42

    دل تان جوان جناب عالمی گرانقدر love struck

  • محمد علی رضا پور   02 تیر 1400 11:43

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام و درود
    فرهیخته ی گرانقدر،
    لطفاً در صورتی که شعر پیشرو و مکتب ادبی نورگرایی را، می پسندید و آن را شایان گسترش می دانید،
    با سرایش و نگارش در آن و یا هرطور که شایسته می دانید، در پربارتر شدن این شیوه و مکتب بومی ارجمند، مددکار باشید!
    (توضیحات و نمونه های بیش تر در نوشته ها و سروده های بنده، قابل جستجوست)
    نمونه هایی از شعر پیشرو در مکتب نورگرایی

    1. در گونه ی سه گانی:

    پشت آسمانخراش های انتهای شهر/
    آنچه دلگشای هر سواره و پیاده ای ست/
    کشتزار باصفای ساده ای ست.//


    2. در گونه ی سروش:


    والقرآن الحکیم/
    بارش نور از هوای کریم/
    پای رستاق و قلب پایتخت، مقیم/
    در گلاب شهود.//

    3- در گونه ی سه گلشن:

    “آیینِ مهر از گلشن آموزیم!

    جان را بیافروزیم!”

    باید بپرسی حال شیدای غزل ها را

    باید بدانی در مسائل، راه حل ها را

    بی عشق ماندن، کار این دل های نازک نیست

    زیرک نمی پرسد دوباره مُستدل ها را

    با چتربازان، دوست دارم هم سفر باشم

    تا بنگرم با چشم عاشق هم غزل ها را

    تالاب ها از رقص باران، عکس می گیرند

    نیلوفر آبی، غزلپرداز

    در خاطر من ثبت رسمی کن محل ها را

    بوسیدن چشمان عاشق، رسم خوبی بود

    خود جمع می کرد از قبیله، مُبتذل ها را

    این برج ها، معراجِ نادانیِّ فرعون اند

    آخر! کلانشهرِ گُسَل! بشنو مَثَل ها را

    “وقتی بَدَل ها را به دل، آرایه می سازی

    عکس العمل ها را چرا محکوم می سازی؟!

    حیف است اگر شعرِ تماشا را نپردازی.”

    محمدعلی_رضاپور(مهدی)

  • محمد عالمی   02 تیر 1400 13:24

    بنام خدای مهربان از همه دوستانی که بنوشته های اینجانب توجه دارند کمال تشکر را دارم

    وبرای همگان آرزوی سلامتی و موفقیت را مینمایم با احترام محمد عالمی rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا