به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
『حافظ』
فروید می گوید : «به هر آن چه نمی توانیم با پرواز کردن برسیم ، با لنگیدن باید رسید» . آیا در حکمِ پیرمغان هم چنین مضمونی نهفته است ؟ به هر حال به قولی : «طاعت از دست نیاید گُنهی باید کرد / در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد»
✓ گویا سخن از ویران کردن منازلِ قبلی و رفتن به سمتِ منازلِ بعدی است ؛ انگار سخن از حرکت است و پرهیز از درجا زدن در یک منزل ؛ گویا حرکت یعنی خراب کردنِ مدام و ساختنِ مدام .
✓ گویا سجاده اولین منزلی است که باید خراب شود . منزلی که معلوم نیست باید از شناختن کامل آن دست کشید و یا با درنگی با کیفیت ، نگاه نو و مجددی به آن داشت .
✓ البته در این بیت ، سخن از رنگین کردنِ سجاده به شراب است و حرفی از نوشیدنِ شراب بر روی سجاده نیست ؛ انگار که شراب قرار است نقشِ گرگِ یوسفْ ندریده و سجاده قرار است نقش پیرهنِ به خون آغشته را بازی کند و با ظاهری خراب ، باطنی را به وادیِ اندوه و تحمل ، و ظواهری را به سرزمین خنده هایِ ملامت بار و نگاه هایِ سرزنش آمیز بکشاند .
✓ شاید بتوان سجادهٔ رنگین نشده از شراب و سجادهٔ رنگین شده از شراب را به ترتیب در حکمِ «جنّت نزولی» و «جنّت صعودی» به شمار آورد و آن شراب را در حکم میوهٔ ممنوعه دانست ؛ چیزی از نوع قندی که طوطی را به گفتار می آوَرَد .
✓ آیا از نظر پیرمغان ، آرامشِ آینده ، در گرو به چالش کشاندنِ زمانِ حال است ؟ قطعاً زمان یکی از عواملی است که میان این منازل فاصله انداخته است . ظاهراٌ ، آیندهٔ رهرو هم بیشتر از زمانِ حال او مُنبعث است نه از گذشته هایِ او . هر چند این راه و رسمِ ثابت و نامتغیرِ منازل است که زبانِ پیرمغان را به قطعیت و همه چیزدانی کشانده است .
✓ آیا کسانی که رفتارِ سجاده نشین را نقد می کنند ، تاریخِ رفتارهای او را در نظر خواهند آورد یا ملاکشان آخرین سکنات و رفتارِ سجاده نشین خواهد بود ؟! هرچند ظاهراً آخرین رفتار و گفتارِ ابلیس هم ملاک اخراج او از درگاه الهی بود !
✓ هر چه میدان ، فراخ تر و باعظمت تر باشد ، مِیدان دارِ مشهورتر و باعظمت تری لازم است که آن فراخی و عظمت را بپوشاند حتی اگر آن شهرت و عظمتِ او بر بلندایِ دروغینِ ننگ منزل داشته باشد . شاید از همین روست که ننگ شراب آمده است که نام و بازارِ سجاده را از رونق بیندازد و بشکند و عاداتِ آن را از سرِ سجاده نشین بیندازد و بزداید ؟
✓ آیا انجام فرمانِ پیرمغان سخت تر است یا تحمل عواقب و حاشیه هایی که به آن عمل سنجاق خواهد شد ؟ رهرو هم باید بتواند از پسِ شنیدنِ پرسش های خود بربیاید و هم از پس شنیدنِ پرسش هایِ دیگران . به هر حال عیارِ سنگینی و سبکی رخدادها را گذر زمان است که آشکار می کند .
✓ این صدایِ کیست که در این بیت ، فرمانِ پیر مغان را پیش بینی کرده است و به درستی آن باور دارد ؟
✓ آیا سجاده های گشوده در خلوت هم ، مستحق رنگین شدن با شراب هستند ؟ آیا خلوت هم محلِ تخم ریزی هایِ ریا خواهد بود ؟ آیا ارزشِ بی ریایی و بی رنگی سجاده در پسِ ریا و رنگین شدنِ آن نهفته است ؟
✓ آیا رهرو شناختی از پیر مغان دارد یا کلیدِ شناخت او همین فرمانِ «به می سجاده رنگین کن» است ؟
✓ آیا پیر مغان می خواهد خیالِ سجاده را در ذهنِ رهرو تصحیح کند ؟ آیا حکمِ پیرمغان نشان از برنامه و برنامه ریزی او می دهد ؟ ظاهراً هدفِ پیرمغان این نیست که رهرو فقط به دانایی برسد بلکه او می خواهد او را بسازد و بپزد .
✓ به هر حال به قول هاینریش زیمر : «بهترین چیزها را نمی شود گفت ، بهترینِ دوم نیز فهمیدنی نیست» .