شعر یا شاعر، تخم مرغ یا مرغ

فرآیند آفرینش و زایش هنری، عموما فرآیندی غیرارادی است. بدان معنی که هنرمند از هر رشته و هر طبقه که باشد، برای برونداد خلاقیت هنری اش نیازمند رهاسازی و نوعی تصفیه و تزکیه درونی است. به اصطلاح عرفا باید دست از مس وجود بشوید تا کیمیای جان بیایبد و صاحب نظر شود. البته این حقیقت، نافی اسالیب و چارچوبهای قراردادی مرسوم میان هنرمندان مانند سبک های مختلف تاریخی و اجتماعی یا تفکیک آثار تولیدی هنرمندان بر پایه معیارهای فرمالیستی آنها نیست. برای مثال نقاشی که از اشکال هندسی صرف و مفاهیم انتزاعی در خلق آثارش بهره می برد طبیعتا نباید در گروه رئالیستها یا ناتورالیستها انگاشته شود بلکه بیشتر به سبک های کوبیستی (مانند پیکاسو) یا پست مدرن نزدیک است اما توجه به این نکته مهم است که بسیاری از مشاهیر هنر حتی در زمان کشف و شهود و دست بردن به ابزار خلق اثر، خود متوجه این تقسیم بندیها نیستند. در واقع این ندای درونیات و حالات حسی اوست که در نهایت به شکل تابلوی نقاشی، یک مجسمه، نمایش، داستان، شعر و امثال آن جلوه می کند و به مخاطب منظور خود را منتقل می نماید. متاسفانه نزد بسیاری از علاقمندان به هنر، این قضیه که آیا هنرمند ابتدا پیرامون اثری که می خواهد خلق کند می اندیشد، طرح یا اتود اولیه را پی می افکند، و سپس آن را روی مدیوم ویژه خود پیاده می کند یا اینکه هنرمند تحت تاثیر الهامات درونی خود دست به خلق اثر زده و سپس آن را روتوش می نماید تا به معیارهای از قبل شناخته شده نزدیک شود، ایجاد ابهام کرده است.
مثلا بسیاری از افراد تصور می کنند برای سرودن شعر، تعدادی واژه و اصطلاح را باید مطابق دستور زبان و قواعد مرسوم میان شعرای متقدم، کنار هم چید و بسیار مراقبت کرد که واوی از این قواعد مستثناء نشود تا در آخر سر بتوان گفت این سروده شعر می باشد و به هیچ وجه توجه به روح اثر که منویات برخاسته از دل شاعر است اهمیتی ندارد. بسیار دیده و خوانده ایم از این دست اشعاری که در عین زیبایی ظاهری به لحاظ استفاده از صنایع ادبی و ظرایف لفظی، فاقد حس و حال لازم برای خواننده بوده و آنطور که باید با آن ارتباط برقرار نمی شود. البته از سوی دیگر هم هستند کسانی که بداعت و خلاقیت را به اشتباه در برهم ریختن کامل تمام قواعد پیشین مانند وزن و قافیه و ریتم و ... و ستیزه با آنچه طی قرنها به عنوان ذخایر ادبی ملل گردآوری شده می دانند که این نوع آثار نیز فاقد متانت و وجاهت لازم برای مخاطب آگاه و دارای مطالعه می باشد. پس فرایند جوشش حسی و تبدیل آن به الهامات درونی و خلق و آفرینش هنری، ارتباط تام به حال و هوای روحی هنرمند در آن لحظه خاص داشته و قالب پذیر نیست، در عین اینکه هنرمند باید محاط بر ابزار کار خویش باشد و هنر و آثار هنری را بهتر از افراد عادی جامعه بشناسد و از آنها در خلاقیت خود بهره ببرد.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 126 نفر 192 بار خواندند
کیوان هایلی (09 /10/ 1399)   | سام زمانپور (16 /10/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا