تاثیر ناسیونالیسم و اگزیستانسیالیسم برآثارصادق هدایت با تاکید برآثار سارتر و کافکا

چکیده:
در این مطالعه ، با کنکاش در اتفاقات پسا مشروطه و مروری بر نقاط عطف زندگی صادق هدایت در مقام نویسنده نوگرای عصر خویش، با تکیه بر اسناد موجود، به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که تاثیرات نئوناسیونالیسم و اگزیستانسیالیم بر شکل گیری اندیشه های هدایت تا چه اندازه نافذ بوده است؟ آنچه ضرورت نگاه به آثار هدایت از این زاویه را توجیه پذیر می کند، نقصان توجه پژوهشگران به تحلیل بستر سیاسی – اجتماعی وقایع آن دوران و اشاعه آرمانهای نوین در جوامع مترقی و ارتباط این حوادث با قشر روشنفکر لیبرال جامعه ایران است.
در قریب به اتفاق بررسی های صورت گرفته پیرامون آثار هدایت، به تحلیل روانشناختی محتوای خود اثر و رابطه متقابل آن با حال و هوای نویسنده و تاکیدی بر پایه های اعتقادی اگزیستانسیالیستی سارتر و کافکا به عنوان دو منبع الهام هدایت در خلق اغلب آثارش دیده نمی شود. لذا در ارزیابی این علل، به ناچار گریزی مختصر به شرح حال این دو اندیشمند بزرگ غرب نیز داریم. در خاتمه با کنار یکدیگر قراردادن واقعیات عمر کوتاه هدایت و در یک چهارچوب نظری کاملا مبتنی بر تاریخ سیاسی روز ایران و جهان ، به یک جمع بندی نسبی جالب می رسیم.


کلمات کلیدی: صادق هدایت، ناسیونالیسم، اگزیستانسیالیم، کافکا، سارتر
مقدمه: بی تردید صادق هدایت به عنوان یکی از برجسته ترین پیشگامان داستان نویسی نوین ایران در کنار بزرگانی همچون محمدعلی جمال زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک در اوان سده جاری و نیز نماینده جریان روشنفکری با گرایشات ضد عرف (سنت، مذهب، خرافه و ...) و تا حد زیادی تحت تاثیر فرهنگ زندگی در غرب شناخته میشود. (ویکی پدیا دانشنامه آزاد، 2017)
سئوال اصلی این پژوهش عبارتست از اینکه : " جریان ناسیونالیسم و فلسفه اگزیستانسیالیسم ناشی از وقایع اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی تا چه اندازه در اندیشه و آثار صادق هدایت انعکاس یافته است؟" اغلب منتقدین آثار هدایت همچون غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری، بهرام بیضایی، رضا قاسمی، عباس معروفی و محمدمنصور هاشمی بررسی و تحلیل های مشروحی در حیطه ادبی، روانشناختی، علوم اجتماعی از شخصیت وی و نوشته هایش ارائه داده اند اما کمتر مقاله یا تحلیلی از تاثیر فضای سیاسی و فرهنگی آن دوره که منبعث از تحولات جهانی به ویژه در اروپای بعد از انقلاب صنعتی بود، بر قشر روشنفکر ایران از جمله نویسندگانی چون هدایت به چشم می خورد، لذا ضرورت این تحقیق در این حوزه مشخص می گردد. هدف از این مطالعه واکاوی علل تقابل فکری هدایت با جامعه به شدت مذهبی و حتی در برخی مواقع خرافی دوره خود و تبیین نقش او در گذار از سنت گرایی به توسعه فرهنگی و مدرنیته می باشد.
روش مورد استفاده برای این پژوهش تحلیلی – توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای است.
چهارچوب نظری و ادبیات تحقیق:
الف – تعاریف:
1-الف : اگزیستانسیالیسم (Existentialism) اصالت وجودی، مکتب فلسفی که در اروپا رواج دارد و معتقد است ماهیت وجودی انسان را باید از طریق پدیده شناسی درک کرد نه از روی اصطلاحات علمی و فرضی. (عمید،1387 : 183)
2- ب : ناسیونالیسم (Nationalism) ملیت خواهی و تعصب ملی.(عمید،1387 :1149)
3- الف : سکولار (Secular): Not religious or not controlled by a religious authority.
(Longman active study dictionary,2005: 669)
ب – بستر تاریخی تحقیق:
تحولات تاریخی – اجتماعی پیش از هدایت، از دوران پس از انقلاب مشروطه و شکل گیری کانونهای آزادیخواهی به صورت جسته گریخته مانند مطبوعات و جراید مستقل، همچنین وقایع تلخ و شیرین ناشی از این جریانات منجر به ظهور نویسندگان و ادبای برجسته دوره انقلاب شد. در این زمان قضایای سیاسی جای مطالب اخلاقی و عرفانی عهد قاجار را گرفت. اهل قلم درصدد برآمدند مطالب را به قسمی تقریر نمایند که خاص و عام، امیر و فقیر درک کنند. همان دلایلی که موجب انقلاب سیاسی ایران شد انقلاب ادبی را نیز بوجود آورد یا به بیان دقیقتر انقلاب ادبی پیش از رویدادهای سیاسی شروع و از عوامل آن گردید. (رازی،1381: 582)
فرار، تعقیب، دستگیری، شکنجه و اعدام آزادیخواهان و فضلایی همچون فرخی یزدی، میرزاده عشقی، حاج میرزا نصرالله ملک المتکلمین (ناطق نامی)، میرزا جهانگیر خان (روزنامه نگار) و سید جمال الدین واعظ اصفهانی (روحانی مبارز) در کنار قیام و رشادتهای بی نظیر مردم نقاط مختلف کشور به ویژه آذربایجان، قزوین، تهران و ... در مبارزه با قوای متجاوز روس و انگلیس به پشتیبانی از محمدعلی شاه و رویدادهای پس از آن که در این مقال نمی گنجد، زمینه ای برای حرکت سیاسی کشور به سوی حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و محدود شدن استبداد موجود به کمک مجلس وکلای مردم شد. بطور خلاصه جامعه یکدست فئودالیته سابق دیگر از سوی طبقات تحصیلکرده، نویسندگان، سخنرانان و علمای مذهبی وقت قابل پذیرش نبود.
مطالعه کتب و نشریات خارجی سبب ورود لغات و اصطلاحاتی به زبان فارسی شد، اما بودند فضلایی مانند ادیب الممالک فراهانی که در مقالات خود مراعات اسلوب فارسی را می نمودند. از حیث نوع سخن، علاوه بر روزنامه نگاری که توسط مبارزینی چون میرزا جهانگیر خان مدیر جراید صوراسرافیل و روح القدس در اثنای استبداد محمدعلی شاه منتشر می شدند، رمان نویسی به شیوه غربی و تنظیم داستانها برای نمایش ( تئاتر ) به تدریج متداول گشت و روزنامه ای تحت نام "تئاتر" در سنه 1326 در تهران تاسیس شد. (رازی،1381: 584)
از زاویه ای دیگر شاید بتوان رویکرد نوشته های هدایت در ادبیات معاصر ایران را با نگرش نو تئاتر جریان ساز اجتماعی مورد نظر برشت در اروپا مقایسه نمود. برشت بر خلاف قدمای خود که تئاتر را وسیله سرگرمی و رفع خستگی و تنشهای تماشاگران می پنداشتند، اعتقاد داشت که تئاتری موفق به ادای رسالت خود میشود که مخاطب را دچار تحول روحی و انگیزشی برای ایجاد تغییر در جامعه کند همانطور که هدایت نیز در مقابل باورهای اعتقادی دگم جامعه و حتی سنن اشرافی طبقه اجتماعی که خود از آن برخاسته بود، می ایستاد تا در خوانندگان آثارش برانگیختگی فکری بوجود آورد.
به درستی روشن نیست بدبینی مفرط او نسبت به خدا، آفرینش، زندگی و روابط اجتماعی انسانها چنانکه مثلا در نمایشنامه "افسانه آفرینش" کاملا بارز است، ریشه در ناکامی های دوران زندگی وی دارد و یا متاثر از آشنایی با فلاسفه و ادبایی همچون ژان پل سارتر، فرانتس کافکا و یا آنتون چخوف بوده است.
برای نیل به تحلیل نظری نسبتا واقع گرایانه تر از هدایت و تاثیرات جریان روشنفکری بر وی، شاید بهتر باشد ریشه های تفکر نقادانه و معترض او را در تمامی آثارش اعم از رمانها و آثار غیرداستانی و ترجمه هایش جستجو نمود که در قسمت داده ها ، پس از معرفی اجمالی از این نویسنده و مرور بیوگرافی کوتاه وی، در حد امکان به بعضی از این آثار خواهیم پرداخت.
اتفاقات مختلف زندگی هدایت، روح سرکش و عنان گسیخته وی که از تنوع مشاغل و عدم پایبندی در هیچ یک آشکار است، و از همه مهمتر دو بار اقدام به انتحار در طول زندگی کوتاه که دفعه نخست آن تنها در 26 سالگی رخ داده، همگی حکایت از نوعی ناخوشی روحی دارد که در جایش بدان پرداخته خواهد شد.
به لحاظ تقویمی جوانی و شخصیت گیری هدایت مقارن است با انقراض سلسله قاجار و آغاز سلطنت رضاخان (کودتای اسفند 1299 و تبعید احمدشاه به خارج از کشور) این در حالیست که روند اعزام جوانان علاقمند به تحصیل در فرنگ از تاسیس دارالفنون در عهد قاجار به صورت محدود شروع شده و با ورود سینماتوگراف و دستگاه چاپ و تاسیس روزنامه به سبک غربی در ایران و برقراری روابط با تحولات جهانی گسترش یافت. هدایت نیز در زمره آن گروه از جوانانی قرار گرفت که شانس آشنایی مستقیم با اندیشه های نو و مترقی جوامع مبتنی بر دموکراسی را بدست آورد. در ایران اما، تجربه بزرگ انقلاب مشروطه با خیانت و وطن فروشی عده ای مزدور با شکست مواجه گردید.
نگاهی اجمالی بر سالشمار زندگی هدایت، مشخص می کند که دوران میانسالی هدایت با وقایع ابتدای سلطنت پهلوی دوم (شهریور 1320، تشکیل کابینه دکتر محمد مصدق و مبارزات دکتر حسین فاطمی و همرزمانش) توام بوده است، حتی در سال 1314 او را به علت برخی مطالبش در "وغ وغ ساهاب" در نظمیه تهران مورد استنطاق قرار داده اند. این اتفاقات قطعا در نهله فکری این نویسنده آوانگارد موثر بوده و آن هنجارستیزی مفرط که در جای جای برخی رمانها و نمایشنامه هایش به وفور دیده می شود، وام دار نشو و نمو در فضای متلاطم سیاسی اجتماعی آن روز ایران بوده است.
پیشتر اشاره شد هدایت به دلیل زندگی در فرانسه و بلژیک با عقائد و آراء اندیشمندان اروپایی همچون کافکا و سارتر آشنا شد و در اواخر حیات بعضی از آثار این بزرگان را به فارسی ترجمه کرد. (دیوار از سارتر در سال 1324، گروه محکومین و مسخ از کافکا به ترتیب به سالهای 1327 و 1329)
هرچند به لحاظ تقدم و تاخر ترجمه های هدایت از آثار متاخر وی هستند اما روح نوشته های این دو نویسنده و متفکر غربی در تم بعضی از داستانهای هدایت که خیلی زودتر به نگارش در آمده اند (مانند زنده به گور و بوف کور) به نوعی منعکس شده است. به همین خاطر برای شناخت بهتر ماهیت افکار عصیانگر هدایت و تاثیرات برگرفته از داستانهای خارجی مورد علاقه وی ، در این بخش ضروریست مروری کوتاه بر زندگی و آثار این دو داشته باشیم :
فرانتس کافکا (1924-1883) در خانواده ای آلمانی زبان و یهودی در پراگ (مرکز بوهم متعلق به امپراطوری اطریش – مجارستان) به دنیا آمد. تا قبل از شش سالگی سه خواهرش را در اردوگاههای مرگ نازی ها در جریان جنگ دوم جهانی از دست داد و این در حالی بود که دو برادر وی پیش از این مرده بودند. او به زبانهای آلمانی، چک و فرانسه مسلط بود و آثار گوستاو فلوبر را دوست داشت. پس از اخذ دیپلم در سال 1901، در رشته شیمی دانشگاه جارلز پراگ شروع به تحصیل نمود که تنها بعد از دوهفته به حقوق تغییر رشته داد و در کلاسهای ادبیات آلمانی و هنر نیز شرکت می کرد. در همین اثنا با ماکس برود و فلیکس ولش روزنامه نگار آشنا شد که این دوستی تا پایان عمر ادامه یافت. در 1906 با مدرک دکتری حقوق در دادگاههای شهری و جنایی بعنوان کارمند دفتری مشغول به کار شد. به کمک دوستانش ماکس و فلیکس دست به فعالیتهای ادبی زد. از 1910 نوشتن یادداشتهای خصوصی خود را آغاز کرد که تا پایان زندگی ادامه یافت و بعدها تبدیل به اسناد متقنی در شناخت شخصیت و زندگی وی شدند. از 1911 به فعالیتهای نمایشی تئاتر "ئیدیش" علاقمند شد و در این حیطه کارهایی ارائه کرد. کافکا اغلب خنده رو و اجتماعی بود اما در زندگی و روابط شخصی چندان موفق نبود. از 1917 دچار بیماری سل شد و در نهایت پس از طی یک دوره نسبتا طولانی بیماری در سوم ژوئن 1924 در وین چشم از جهان فرو بست. تناقضات اخلاقی و آئینی داستانهای "داوری"، "آتش انداز"، "هنرمند گرسنگی" و "پزشک دهکده" نشانه هایی از گرایش او به آموزه های خاخامهای یهودی است. همینطور سبک وسواسی طنزآمیز راوی مجادله جوی "ژوزفین آوازه خوان" سنت شعارگونه موعظه های یهودیت را نشان میدهد. او در طول عمر خود تنها چند داستان کوتاه منتشر کرد و هیچیک از رمانهایش جز "مسخ" به اتمام نرسیدند. نوشته های وی در زمان حیات مورد استقبال قرار نگرفتند و او از ماکس برود خواست که پس از وفاتش آنها را نابود کند اما دوستش بر خلاف وصیت وی آنها را منتشر نمود که تحسین منتقدان را بر انگیخت.
مترجمین زبده ای مانند فرزانه طاهری، امیر جلال الدین اعلم، حسن قائمیان و البته صادق هدایت آثار بسیار دشواری از وی به لحاظ ساختار جمله بندیهای بلند و تو در تو و استفاده تعمدی از عبارات ابهام آمیز را به فارسی برگردانده اند. ناامیدی و پوچی حاکم بر داستانهای کافکا که از قضا سایه بر آثار هدایت هم افکنده ، از نظر منتقدین نمادی از اگزیستانسیالیسم می باشد. عده ای دیگر به استهزاء گرفتن بوروکراسی در "گروه محکومین"، " محاکمه" و "قصر" را ناشی از گرایش وی بر مارکسیسم قلمداد می کنند و در مفابل گروهی آن را بر گرفته از نوعی آنارشیسم بر می شمارند. تفاسیر و نقدها درباره آثار فرانتس کافکا زیاد است اما آنچه مطلع نظر این نوشتار است همانطور که در سطور جلوتر اشاره شد، توفق فکری کافکا بر هدایت و ایجاد نوعی جریان سازی در شکل گیری چهارچوب ذهنی وی می باشد.
با دقت در شرح حال و آثارکافکا ، به خوبی زیرمتنی از اگزیستانسیالیم موجود در اندیشه های هدایت را می توان یافت. مفهوم خوشبختی یا بدبختی اختیاری انسان با انتخابهایی که در دوراهی ها و یا چند راهی های زندگی انجام میدهد در نوشته های هردو کاملا موجود است. این نگاه فلسفی در اروپا پس از رنسانس برای اولین بار بوسیله رنه دکارت معرفی شد. او معتقد بود :" من به همه چیز می توانم شک کنم به جز اینکه در حال شک کردن هستم!" (اصالت وجودی انسان یا همان اگزیستانسیالیسم)
هدایت همچنین با نوشته های فیلسوف، رمان نویس، نمایشنامه نویس و منتقد مشهور اگزیستانسیالیست فرانسه، و برنده جایزه صلح نوبل سال 1965 در ادبیات، ژان پل سارتر آشنا بود.
فعالیتهای ادبی حرفه ای سارتر به دو دوره خلاصه می شود: دوره نخست پس از نوشتن "هستی و نیستی" و "تهوع" شروع شد. او معتقد به آزادی بنیادی انسان بود. جمله معروفی دارد که می گوید:" انسان محکوم به آزادی است."
در دوره دوم به عنوان روشنفکری سیاسی و فعال شناخته می شود. هر چند رسما به عضویت حزب کمونیست فرانسه در نیامد اما از طرفداران کمونیسم بود. بیشتر عمر وی صرف تطابق ایده های اگزیستانسیالیستی شد. مطابق باورهای کمونیستی اعتقاد داشت نیروهای اقتصادی – اجتماعی جامعه خارج از کنترل انسانند و نقش حیاتی در تعیین مسیر زندگی او دارند.
مهمترین اثر فلسفی سارتر "نقد خرد دیالکتیک" است که هنوز به فارسی ترجمه نشده است. او را به ولتر فیلسوف بزرگ عصر روشنگری فرانسه تشبیه می کنند زیرا در مراسم خاکسپاری وی در 1980 در پاریس حدود پنجاه هزار نفر شرکت داشتند! آنهم ده سال پس از افول اجتماعی وی ، که این عظیمترین تشییع جنازه یک فیلسوف در قرن بیستم به حساب می آید. در اینجا مروری بر داستان "دیوار" (Le Mur) از مجموعه ای پنج قصه ای به همین نام در میان آثار ترجمه شده اش به فارسی داریم که توسط هدایت برگردانده شده است. "اتاق"، "اروسترات"، "موانست" و " کودکی کارفرما" سایر داستانهای این مجموعه را تشکیل می دهند که شخصیتهای اصلی هر پنج داستان افرادی هیچ انگار و پوچگرایند که هر کدام در صدد رهایی از این وضع هستند اما بدلایل حوادث داستان موفق نیستند لکن در "دیوار" شخصیت اصلی "پابلو" می باشد که به همراه "توم" و "ژان" در زندانی سرد و تاریک در انتظار اجرای حکم اعدامند. واکنش پابلو که بر خلاف دو تن دیگر فردی پوچگرا است در برابر هم سلولی هایش در این داستان مورد تحلیل قرار می گیرد. او هر چه به ساعت اجرای حکم نزدیکتر می شود نسبت به علائق خویش بی تفاوت تر شده در حالیکه آن دوی دیگر پریشان تر و مشوش تر هستند و حتی موجب خشم پابلو می گردند. تا اینکه در نهایت ژان و توم اعدام شده و پابلو در پی یک تصادف نجات می یابد. (سارتر، 1382: 7 تا 37)
روی آوردن نویسندگان موج نوی روشنفکری ایران در ابتدای دوره پهلوی به معرفی انسان بی هویت آن روزگار غرب به جامعه سنت گرای حاضر و در راس آنها هدایت، امری کاملا جدید بود که بعدها خود در بین اخلاف به سنت تبدیل شد. تا قبل از آن همانطور که ذکر آن رفت، اغلب مضامین ادبی عرفانی – اخلاقی بوده و شاید ترویج یاس و پوچ انگاری نسبت به جهان و زندگی، ضد آموزه های دین بشمار می رفت و مطرود بود. در حالیکه حتی در جوامع به شدت دین زده و ایدئولوگ، احساسات و عواطف انسانی مستقل از ایدئولوژی بوده و نمی توان آنها را در چهارچوب خشک تقدس گرایی زندانی نمود.
علاوه بر عوامل فوق، در بین آثار غیر داستانی هدایت، نشانه ای از علاقه وی به شاعر بزرگ حکیم عمر خیام نیشابوری می توان دید که اتفاقا از سنین نوجوانی یعنی هنگامی که در دوره متوسطه مبادرت به نگارش "مقدمه ای بر رباعیات خیام" نمود، ریشه دوانیده است. ده سال بعد نیز "ترانه های خیام" را به عنوان یک کار پژوهشی تالیف کرد (1313).
تقریبا کلیه کسانیکه این قصیده سرا، فیلسوف، ریاضیدان و نابغه بزرگ شرق را می شناسند، به خوبی از دیدگاه تشکیکی و جستجوگرانه فلسفه خلقت او آگاهند، برای مثال در آنجا که اعتراض می کند: (تجویدی، 2536: 87)
جامیست که عقل آفرین می زندش صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می سازد و باز بر زمین می زندش
یا در جایی دیگر که حقانیت و بطلان عقاید گوناگون انسانها درباره آفرینش را مورد انتقاد قرار میدهد: (تجویدی، 2536: 91)
قومی متفکرند اندر ره دین جمعی متحیرند در شک و یقین
میترسم از آنکه بانگ آید ز کمین کای بیخبران راه نه آنست و نه این
کسی بدرستی نمی داند، شاید آشنایی هدایت با این طرز فکر و کشف و شهود او در بین این ابیات، عاقبت منجر به طرح اصلی نمایشنامه "افسانه آفرینش" در سال 1325 شده باشد که اثری به غایت هجوگونه است.
یافته ها:
او در "افسانه آفرینش"، عقاید ادیان سامی درباره خلقت جهان و انسان را از تیغ گزنده قلم خود گذرانیده و تقریبا به تمامی عوامل آفرینش از خدا، فرشتگان و شیطان تا آدم و حوا تاخته و در نهایت ماجرا را با عشق زمینی آدم و حوا پایان داده است. شخصیتهای این خیمه شب بازی سه پرده ای عبارتند از: خالق اف، جبرائیل پاشا، میکائیل افندی، ملا عزرائیل، اسرافیل بیک، مسیو شیطان، بابا آدم، ننه حوا، حوری ها، غلمان ها، فیل، شترمرغ و ...
بر جلد اول کتاب این بیت از حافظ به چشم می خورد:
پیرما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
"افسانه آفرینش" از جمله آثار ممنوعه او در کشور است که با نظر نویسنده در پاریس توسط دکتر حسن شهید نورائی در نسخ محدود به چاپ رسید. (هدایت،1946: 1و2)
در هر دو نمایشنامه دیگر به جا مانده از هدایت، "پروین دختر ساسان" (1309) و "مازیار" (1312)، دو درام عشقی در بستر تحولات تاریخی مربوط به یورش وحشیانه اعراب به ایران صاحب تمدن و فر و شکوه باستانی به بهانه ابلاغ کیش نو طرحریزی شده است.
در حقیقت در این دو اثر بیش از آنکه تاکید نگارنده بر چالش کشیدن مفاهیم ایدئولوژیکی و مذهبی باشد اساسا تهاجم و استیلای بیگانگان متوحش با شعار تبلیغ دین و دعوت به راه نجات آن هم بر مردمی که خود از پیش یکتاپرست بوده و از فرهنگ غنی و اصیل انسانی برخوردار هستند و قائل به آزادی ادیان و عقایدند، به باد انتقاد می گیرد. این یعنی مبارزه ای کاملا ناسیونالیستی و فرهنگی بر علیه تحمیل عقیده به زور شمشیر. توجه به تقارن تاریخی نگارش این دو اثر با اصلاحات رضا خانی در کشور که برداشتی از تحولات اساسی در ترکیه تحت سیطره کمال آتاتورک بود و اینکه تقویت افکار ناسیونالیستی در برابر نفوذ چند صد ساله فرهنگ اعراب در ایران در آن دوران شدت گرفته بود، می تواند تا حد زیادی توجیه کننده این درجه از عبارات و دیالوگهای رادیکال ناسیونالیستی در این دو نمایشنامه باشد. در ترکیه حتی رسم الخط عثمانی از سوی رهبری وقت منسوخ و حروف لاتین جای الفبای عربی را گرفت که تا به امروز نیز پابرجامانده است. دخالت روحانیون در امور مملکتی تقریبا ریشه کن شد و حوزه فعالیتهای اجتماعی آنها در همان حیطه وعظ و خطابه و مراسم آئینی مذهبی محدود گشت. بطریقه مشابه با درجه ای از اعتدال و ملاحظات افکار عمومی در ایران نسبت به علمای شیعه و جایگاه حوزه در بین مردم نیز محاکم شرع و مکتب خانه ها جای خود را به عدالت خانه (دادگاه) و مدارس دادند که توسط افراد غیر روحانی اداره می شدند. هدایت که از کودکی در فضایی کاملا پارسی و حتی متمایل به زرتشتی گری رشد کرده بود، تحت حمایت جو حاکمه با تب و تاب بیشتری به رسوخ مظاهر عرب در ایران مانند زبان، خط، معماری، تاریخ و .... می تازد. وی آنچنانکه در سالشمار اشاره شد برای یادگیری زبان پهلوی در سال 1315، رنج سفر و زندگی در کشور هند را بر خود خرید به این امید که در پژوهشهای ادبی و تاریخی خود از آثار ایرانیان باستان بتواند به شکلی مستند و علمی دست به نگارش متون شدیدا عرب ستیز بزند.
در "پروین دختر ساسان" که مربوط به سده اول قمری و در ری هست، اعراب تمامی شهرهای ایران را تسخیر نموده و پشت دروازه های ری رسیده اند. صحبت از سرنوشت وحشت انگیز نبردهای قبل و نواحی اشغالی است. پایان پرده اول به شکل ملودرام بوده ، دو عاشق و معشوق (پروین و پرویز) را در خط اصلی داستان قرار می دهد. پرویز از نامزدش وداع کرده و به قرارگاهش در موضع دفاعی باز می گردد. در پرده دوم پدر پروین که چهره نگار است و دچار بیماری مهلکی است پس از آنکه اعراب مهاجم با خشونت وارد خانه شده، نوکر را می کشند و دختر را با زور با خود می برند، جان می سپارد. و در پرده نهایی، فرمانده لشکر عرب به دختر اطمینان می دهد که شاهد مرگ نامزدش در صحنه نبرد بوده و قصد دست درازی به وی را دارد که پروین خنجر او را کشیده و به زندگی خویش خاتمه می دهد. (شریفی؛ جعفری ، 1387: 353)
دیالوگهای پروین و ترجمان (مترجم فرمانده اعراب) در پرده آخر که از جانب سرور خود پیشنهاد بخشش جان دختر در برابر اسلام آوردن و نکاح با فرمانده را مطرح می کند، بطرزی بی پرده تقابل اعتقادی نویسنده را با مسئله استیلای اسلام بر ایران به زور شمشیر و نه از طریق گفتگوی فرهنگی به تصویر می کشد. بخشی از این مکالمه تند به شرح ذیل است:
ترجمان: مکتوب سرنوشت بوده است که ما لشکریان روئین تن ایران را نمی توانستیم شکست دهیم، این دست الله (یزدان) بود که ما را به این کار بر گماشت و به یاری او بر شما چیره شدیم تا شما را به راه راست راهنمایی کنیم.
پروین: شما کیش خودتان را بهانه کردید. آماج شما جهانگشایی، پول، دزدی و درندگی است.
ترجمان: آن روزی که شما پول داشتید دیدید که جهانگیری نمی کردید! با رومیها و تورانیان و با عربها که ما باشیم پیوسته در کشمکش و زد و خورد بودید. سرتاسر داستان ایران جنگ با همسایگانش است.
پروین: ما برای نگهداری آزادی خودمان جنگیده ایم، هیچگاه به نام کیش و آئین با دیگران جنگ نکرده ایم و کیش و رفتار دیگران را پست نکرده ایم، آنها را آزاد گذاشتیم. شما خود را دانشمند می دانید لیکن از خداشناسی بو نبرده اید. مردمان تازه به دوران رسیده چشم و دل گرسنه چگونه از کیش خودمان جلو ما گفتگو می کنید؟ کیش ما به کهنگی و سالخوردگی جهان است. شما مردمان دیروزه می خواهید وخشور ما باشید؟! خود را در راه راست می دانید و مانند دیوان و ددان رفتار می کنید؟ خدایی که شما می پرستید اهریمن، خدای جنگ، خدای کشتار، خدای کینه جو و خدای درنده است که خون می خواهد و ... (هدایت، پروین دختر ساسان (و اصفهان نصف جهان)، 1342: 45و46)
"مازیار" نیز نمایشنامه ای تاریخی در سه پرده است که بر پایه قیام مازیار بر علیه خلافت معتصم عباسی نوشته شده است. پس از شکست ایران از سپاه اعراب، هنوز در طبرستان مقاومتهای پراکنده ای در مقابل سلطه عربها وجود داشت. مازیار پسر ونداد هرمز بر آنست که با کمک افشین، در شب آفرینگان، خلیفه عباسی را به قتل برساند. حسن پسر حسین با نوشانیدن شراب به وی از او در خصوص این سوءقصد اقرار گرفته و او را به زندان پایتخت می افکند. (زرین کوب،2536: 206)
در زندان، کیانوش یار نزدیک مازیار میله ها را بریده و امکان گریز وی را فراهم می سازد اما پیش از آن با شهرناز دختر نیمه مجنونی که دوستش داشته دیداری می کند و شهرناز که از بیم افتادن به دست عربها قبل از این ملاقات زهر نوشیده در آغوش مازیار جان می سپارد و مازیار که به نجات شهرناز امیدی نمی بیند از نقشه فرار منصرف می شود. (هدایت، مازیار،1342: 85 الی 135)
"مازیار" نسبت به تجربه قبلی هدایت در نمایشنامه نویسی یعنی "پروین دختر ساسان"، که موضوع مشابهی دارد خوش تکنیک تر و موفق تر است و تسلط بیشتر هدایت به زبان و داستان پردازی را در آن ایام ثابت می کند ولی با این وجود از نظر محمد منصور هاشمی، منتقد برجسته کارهای هدایت، در مجموع این نمایشنامه ها آثار ممتازی نبوده و بر مقام ادبی هدایت نمی افزایند. (هاشمی،1381: 34)
و اما مالیخولیایی که پیش تر بدان اشاره شد و او را تا سرحد اضمحلال روحی و در نهایت تصمیم به انتحار پیش راند، موضوعی است که با گذشت سالهای مدید از انتشار این خبر در جراید وقت، هنوز در هاله ای از ابهام است. در اینجا از میان توجیهات متعدد دوستان و آشنایان و یا افرادی که به نحوی از دور وی را مورد بررسی قرار داده اند، مطالب دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، در باب چرایی این تصمیم به نظر منطبق تر بر واقعیت می باشد.
به زعم ایشان ، پاسخی سهل و ممتنع در تحلیل دلایل این اقدام می توان متصور شد. او در زندگی به بن بست رسیده بود. احوال میانسالی او را به این مسیر هدایت می کرد و آخرین تلاش وی برای گریز از این سرنوشت محتوم، دوری گزیدن از وطن و رفتن به پاریس، شهر مورد علاقه اش بود. اما پاریس دیگر به وی روی خوش نشان نداد. نه پول داشت، نه امکان ماندن و نه امید به بازگشتن.
لکن در تحلیل اوضاع کلی این حادثه، ایشان معتقد است: " ایران آن زمان چهره نامطبوعی به وی نشان داد. پس از سوء قصد به شاه در دانشگاه، رزم آرا آماج ترور واقع شد. از دیگر سو، کارنامه چندساله حزب توده که هدایت در مقطعی بدان روی خوش نشان داده بود، جز دلزدگی و یاس برایش ارمغانی نداشت. فرانسه دیگر فرانسه قبل نبود و در اثر جنگ و اشغال آلمان، گران و بداخم شده بود. همه این رویدادها مقارن با شروع پیری و کم طاقتی هدایت بود.
مشخص نیست قصد وی از خارج شدن از ایران، خودکشی در غربت بود یا ادامه زندگی در آنجا. او پیش از عزیمتش، یادداشتی از طبیب معالجش را به من نشان داد که گواهی می کرد وی دچار بیماری اختلال عصبی (نوراستنی) است و بایستی جهت مداوا سفر کند و بر اساس همین تجویز موفق شد از دانشکده هنرهای زیبا که در آنجا شاغل بود، شش ماه مرخصی استعلاجی بگیرد. وقتی آن را نشانم می داد پوزخند خاص خودش را بر لب داشت یعنی ببینید، مرا دیوانه خوانده اند!
از طرفی حق تجدید چاپ کتابهایش را به مبلغ ناچیزی واگذار کرده بود (رقمی معادل پانصد لیره استرلینگ!) که خرج همان سفر شش ماهه را کفاف میداد. بنابراین هنگامیکه پول تمام شد، منبع درآمدی نداشت و او نیز کسی نبود که برای درخواست شغل دست نیاز به سوی دولتهای فرانسه یا ایران دراز کند. چندماهی در پاریس سرگردان بود و با اینکه دو سه نفر دانشجوی ایرانی دورش را گرفته بودند ولی هیچکدام کسی نبودند که او را از انزوا و افسردگی خارج کنند....
به آلمان و سوئیس هم سفر کرد تا بلکه از تصمیمی که ذهنش را مدتها درگیر کرده بود منصرف شود. آن طور که شنیدم، دو سه ماه آخر در کتابخانه سنت ژنویو پاریس درخصوص خودکشی تحقیق می کرد تا آرامترین شیوه آن را انتخاب کند! مرگ برای صادق هدایت، خواب ابدی بود. این دو بیت منسوب به سنایی به درستی شرح حال وی بود:
اگر مرگ خود هیچ راحت ندارد نه بازت رهاند همی جاودانی؟
اگر خوشخوئی از گران قلبنانان وگر بدخویی از گران قلبتانی
نحوه مرگش ثابت می کند نسبت به آنچه نوشته بود صداقت داشت و واعظ غیر متعظ نبود. کتاب حاجی آقا (آخرین اثر کتابی اش) را با نام مستعار هادی صداقت منتشر کرد. نامش حاکی از کنایه ای اتفاقی بود که خوب جا افتاد : صداقت ، انتهای زندگیش را رقم زد . خود او نمی دانست که نام شوخی گونه ، روزی حقیقت وجود او را به عمل خواهد پیوست . زمانه، ندانسته او را تبدیل به هادی کرد و صداقت.(اسلامی ندوشن، 1389)
نتیجه¬گیری:
با جمع بندی کلیه مباحث مطرح شده و بررسی چند نمونه از آثار وی همچون بوف کور ، زنده به گور ، وغ وغ ساهاب و سه نمایشنامه ای که شرح آن رفت، در پاسخ به سوال این تحقیق یعنی این که " جریان ناسیونالیسم و فلسفه اگزیستانسیالیسم ناشی از وقایع اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی تا چه اندازه در اندیشه و آثار صادق هدایت انعکاس یافته است؟" می توان گفت زندگی و افکار هدایت بدون مبارزه با دُگماتیسم اجتماعی از نوع خرافی و قومی مذهبی معنا ندارد. مثال بسیار روشن این نگاه را در "توپ مرواری" ، آخرین داستان وی با مایه طنز می توان به وضوح مشاهده نمود. به سخره گرفتن باورهای خرافات زده عامه با استفاده از نثر کوچه و بازار و ادبیات سخیف، در اجتماعی که زنان و دختران نازا و بخت بسته به امید روشن شدن اجاقشان یا گشایش بخت خود در اطراف توپ و لوله بلند آن طواف کرده و خود را به آن می مالیدند، اشاره مستقیمی است به وضع اسفناک اعتقادی توده مردم در عصر قجری که تا دوران پهلوی به ارث رسیده بود و هدایت نقش مبلغان مذهبی ناآگاه و اشاعه دهندگان خرافات در این باورها را پررنگ می دانست و با آنها به مبارزه برخاسته بود.
همچنین بیهوده انگاری مسیر انسان در این جهان و دور باطل اعمالی که ما در طول زندگی خود انجام میدهیم بدون آنکه اطمینانی به هدف غایی خلقت داشته باشیم، نشان از باورهای اگزیستانسیالیستی سارتری وی دارد. انسانی که با وجود علم بر عبث بودن تلاشهایش این چرخه باطل را همانگونه که سیزیفوس (سیزیف) در اساطیر یونان باستان انتخاب کرده بود، پذیرفته است. چهره غیرفلسفی آثار وی، همانا جنبه عرب زدایی و ملی گرایی اوست که به تفصیل، شرح آن داده شد. ناسیونالیسم افراطی با خون هدایت عجین شده و بی هیچ پرده¬پوشی، از نوک قلم وی بر لوح اندیشه هایش جاری گشته است. وی حتی در توصیف سنوگرافی و طراحی شخصیتهای نمایشنامه هایش، فضاسازی بدوی و وحشی از اعراب را چه بسا به طرز بسیار غلو شده به تماشاگر القاء می کند.
منابع:
1- تجویدی، محمد،(2535)، رباعیات حکیم عمرخیام نیشابوری، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر.
2- رازی، عبدالله، (1380)، تاریخ کامل ایران، تهران، چاپ اقبال.
3- زرین کوب، عبدالحسین،(2536)، دو قرن سکوت، تهران، انتشارات جاویدان.
4- سارتر، ژان پل، (1382)، دیوار، ترجمه صادق هدایت، تهران، انتشارات آزادمهر.
5- شریفی، محمد / جعفری، محمدرضا،(1387)، فرهنگ ادبیات فارسی، تهران، فرهنگ نشر نو / انتشارات معین.
6- عمید، حسن،(1387)، فرهنگ فارسی عمید، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر.
7- ویکی پدیا دانشنامه آزاد،(2017)،
https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=صادق_هدایت & oldid=21549592
8- ویکی پدیا دانشنامه آزاد،(2017)،
https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=فهرست_آثار_درباره_صادق_هدایت & oldid=19052832
9- هاشمی، محمدمنصور،(1381)، نقد و تحلیل گزیده داستانهای کوتاه صادق هدایت، تهران، نشر روزگار.
10- هدایت، صادق،(1946)، افسانه آفرینش (خیمه شب بازی در سه پرده)، پاریس، آدرین مزون نو.
11- هدایت، صادق،(1315)، بوف کور، بمبئی، چاپخانه محمدحسن علمی.
12- هدایت، صادق،(1342)، پروین دختر ساسان (و اصفهان نصف جهان)، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر.
13- هدایت، صادق،(1342)، مازیار (با مقدمه مجتبی مینوی)، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر.
14- اسلامی ندوشن، محمدعلی، خودکشی هدایت به زبان دکتر اسلامی ندوشن (1389)، پست 179 وبلاگ عرفان کهوری 1390.
http://sadeghhedayatclub.cloob.com/club/article/show/articleid/1458078

15- Pearson Education Ltd – Longman Active Study Dictionary (England & Associated Companies throughout the world, 2005.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 336 نفر 841 بار خواندند
محمد مولوی (15 /05/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (15 /05/ 1399)   | رضا زمانیان قوژدی (18 /05/ 1399)   | کرم عرب عامری (20 /05/ 1399)   |

نظر 4

  • رضا زمانیان قوژدی   18 امرداد 1399 18:09

    درود بر شما که تا این اندازه همت داریر rose
    خودم شخصا به مظالعۀ آصار مبنایی و پایه (نظیر مقالۀ حاضر
    که شما زحمت کشیدید)علاقمندم امّا بنظرم برای ترغیب
    خوانندگان به مطالعۀ این دست مقالات باید قکری کرد.
    شاید کوتاه کردن متون و افزایش تعداد آن روش مناسبی باشد.
    زنده باشید applause

    • کاویان هایل مقدم   20 امرداد 1399 08:28

      درود بر شما بزرگوار، این مقاله تحقیقی بود برایزدرس روش تحقیق دوره ارشد با ذکر منابع و رعایت اصل بیطرفی محقق در بیان واقعیات موجود که متاسفانه هیچ نشریه به اصطلاح پژوهش علمی کشور بنا به مصلحت اندیشی که این روزها بین ما بسیار باب شده، حاضر به انتشار آن نشد حیفم آمد حتی اگر یک عزیز مثل جنابعالی آن را بخواند در فایل رایانه بنده باشد لذا تعدد افراد چندان هدف نبوده بیشتر سودمند بودن برای کسانی که علاقه داشته باشند مد نظرم بود در هر صورت ممنون از حسن نظر شما

  • کرم عرب عامری   20 امرداد 1399 00:35

    rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا