امشب مگر چیزی شده
خوابم نمی آید دَمی
از خاستگاه هر نفس
بر می دمد اشک و نَمی
امشب چرا چشمان من
سوی قدمگاه تو است
خط نگاه سرد من
دنبال اشباح تو است
دیگر نمی آئی زمین
چون آسمان مأوای توست
اصلا نمی پرسی ز خود
این شب زده جویای تو است
ای بی وفا، رسم تو چیست؟
تنهای تنها مانده ام
بعد از تو چون باید بزیست؟
من بی صدا بس خوانده ام
در سِحر و جادو مانده ام
از کوچ ناهنگام تو
بس آرزو خشکانده ام
امشب چکاچک قطره ها
از اشک من باران شدند
گرداب غم غرقم نمود
این شانه ها لرزان شدند
هق هق امانم را برید
راه گلویم سخت شد
در پیچ و تاب خاطره
عمق دقایق ثبت شد
امشب نمی دانم چرا
تلخم ولی وارسته ام
گوئی ز سنگینی درد
از رنج و محنت رسته ام
من، بی تو، بی معنا شدم
باری شکستم، تا شدم
اما به عشق خنده ات
یک بار دیگر پا شدم
امشب اگر مَسخم ولی
روحم سراسر عاطفه است
شاید که غوغای دلم
گویای عمق فاجعه است
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 14
امیر عاجلو 02 بهمن 1399 08:30
کاویان هایل مقدم 04 بهمن 1399 09:36
سپاس عزیز
ولی اله بایبوردی 02 بهمن 1399 08:46
حدیث نفس عاطفی زیبایی ...
سلام و درودها
جناب استاد ارجمند
قلمتان متین و ماندگار
کاویان هایل مقدم 04 بهمن 1399 09:36
تشکر فراوان از همدلی شما دوست خوبم
مسعود مدهوش 02 بهمن 1399 09:00
درود بر استاد هایل مقدم گرانقدر
دل نوشته ای عاطفی قلمتان مانا
کاویان هایل مقدم 04 بهمن 1399 09:37
مانا و شادکام باشید عزیز همره
سپاس از نگاه مهرآمیزتان
ناهید فتحی 02 بهمن 1399 12:05
زیبا سروده اید موفق باشید
کاویان هایل مقدم 04 بهمن 1399 09:37
سپاسگزارم بانو و تشکر بابت حضورتان
محمد رضا درویش زاده 02 بهمن 1399 12:24
هزاران درود بر استاد بزرگوار تندرست باشید
کاویان هایل مقدم 04 بهمن 1399 09:38
با امید تندرستی و سعادتمندی برای شما دوست و برادر خوبم
حسن مصطفایی دهنوی 03 بهمن 1399 08:35
سلام و درود استاد
عالی است
سربلند و پاینده باشید
کاویان هایل مقدم 04 بهمن 1399 09:38
فدای قدم سراسر مهر شما
مهدی رستگاری 04 بهمن 1399 10:38
سلام و درود
شعرتان پراحساس و خواندنی بود.
کاویان هایل مقدم 06 بهمن 1399 09:08
زنده باشی عزیز
ممنون از حُسن توجه شما