11
درپیچ وخم زلف تو عاصی شده ام
با قهر تو بی جهت سیاسی شده ام
تائیدصلاحیت من خط خورده ست
با آنکه شبیه جالباسی شده ام
12
ازعشقِ تو روز وشب ندارم چه کنم
جز شوری اشک و تب ندارم چه کنم
شرمنده اگر لبت عسل می خواهد
شیرین ترازاین دولب ندارم، چه کنم؟
13
ابروی تو، بهترین هلال ماه است
افسوس که نقشِ کاملش درچاه است!
بیچاره زلیخا، که پس از عمری چند
فهمید، که عاشقی نمادِ راه است!
14
از کوچه عاشقی، گذر باید کرد
حتی اگر ایجاب، خطر باید کرد
جایی که دلی، منتطرِ زنگِ دراست
حتما به پلاکش نظری باید کرد
15
من برکه شب شدم، که ماه ام باشی
عاشقت شدم ، که جان پناه ام باشی
حالا که برادران یوسف گرگ اند
بهتر که بجای چاه، راه ام باشی
16
از جفت لبت غزل شنیدن دارد
طنازی ونازت چه کشیدن دارد
احساس درون غزلت فاشم کرد
گلواژه ی لب های تو چیدن دارد
17
زلفت بزنم شانه که ریزد سرِدوش
عاشقت شدم چانه مزن می را نوش
تا کافرم و مرجعِ تقلیدِ جهان
درکسب می وسجده معشوقه بکوش
18
از برقِ نگاهِ تو، زمین آبی شد!
شب از رخِ زیبای تو، مهتابی شد
آن لحظه که افتاد زمین روسری ات
یک باره جهان، دچارِ بی تابی شد!
19
از بسترِ پیش رو، بیا برگردیم!
پاتک زده بهمن، همگی دربندیم
معقول که با خرد، قدم بر داریم
هر چند، که در رهگذر ترفندیم
20
آرش به کمان ابرویش دل داده
دل نیز به غنچه ی لبش هِل داده
از بید نپرسید چرا مجنون است
ساقی همه را شراب و کوکتل داده
پینوشت
بلور باورت نشکن
بیا آیینه دارم باش
شدم سنگ صبورت
تا بگویم دوستت دارم
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
غلامحسین جمعی 27 فروردین 1400 14:33
با درودو سپاس به محضر استادان بزرگوار و عزیزان شاعری که این رباعیات را خوانده اند
و با تشکر از استاد عزیزم جناب قادری که بزرگ منشانه کوچکنوازی فرمودندو لغزشی
راکه در مصرع اول رباعی زیر
از بسترِ پیش رو، بیا برگردیم!
پاتک زده بهمن، همگی دربندیم
معقول که با خرد، قدم بر داریم
هر چند، که در رهگذر ترفندیم
رخ داده است بزرگ منشانه، کوچکنوازی کردند و در کامنتشان این خرد را مطلع کردند
به اطلاع میرساند که بخاطر سهل انگاری در انتخاب این رباعی از نسخه ویرایش نشده
این قصور رخ داده است که بدینوسیله اصلاح می گردد
گر پیش قراولان چنین همبندیم
پاتک زده بهمن همگی در بندیم
معقول که با خرد قدم برداریم
هرچند که در رهگذر ترفندیم