عمر ما رفت و کسی از دل ما یاد نکرد
سوخته ایم در ره عشق کسی فریاد نکرد
آتشی بردل ما شد که همه بر حذرند
این نگون بخت خراب را کسی آباد نکرد
به شفای غم یار راهی میخانه شدیم
همدم ساقی و ان شاعرفرزانه شدیم
طلب از دوست نمودیم که چها شد به کجا
ره دیدار گرفتیم و به افسانه شدیم
عجبا راز شب یار ندانست کجاست
ره دیدار و سر دار ندانست کجاست
سر ان باده ی بی روح جهان در گیر است
طرف باد پدیدار ندانست کجاست
علی ناب اراک
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 08 تیر 1400 14:13
.مانا باشید و شاعر
علی ناب 12 تیر 1400 03:49
ممنون از لطف شما ممنونم
زنده باشید ..
امیدوارم همیشه سلامت باشید...
علی ناب اراک