ای وطن
بر کدامین درد و همدردت بگریم ؟
چون زنی آشفته گیسو
هان بگو ای جان من
چون غریبان با چه سوزی
بر زن و مردت بگریم ؟
یا به یاد عاشقان جان سپارت
بی فغان با ناله ی مستان شبگردت بگریم
چاک شد صد پیرهن
در خزان مرگ خیز زندگی
کو مجالی بر تن خاکستر سردت بگریم ؟
ای فدایت جان و تن
باز بر رخساره ی زردت بگریم
ای وطن
با دلی آکنده از حرمان و حسرت
بر کدامین درد و همدردت بگریم
ای وطن ...
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 امرداد 1400 13:14
سلام ودرود
محمد علی رضا پور 25 امرداد 1400 06:43
سلام و درود، خدا قوت،
افغانستان، ایران خاوری، زیر چکمه های طالبان ابوسفیانی قرار دارد و حالا که ما، بُهت زده، سوختن سرزمین مولانا و خواجه عبدالله انصاری، سرزمین جگرگوشه ی فرهنگی خود را تماشا می کنیم، ای کاش دست کم، هریک، سروده ای در تسلیت به افغانستان بپردازیم و در این عاشورای حسینی، زینب وار، هِلهِله های یزیدیان زمان را خُنثی کنیم.
تقدیم به افغانستان مظلوم، تقدیم به جبهه ی ضد نادانی سترگ (آن هم به نام مقدس اسلام) و تقدیم به شما:
شرمنده ام که باز گرفتار می شوی
شرمنده ام که مَطلع خونبار می شوی
شرمنده ام که مهر نمی خوانَدَت به مهر هم بی نگاهِ ماهِ مددکار می شوی
شرمنده ام از این همه تنهایی و غمت
شرمنده ام که فتنه ی اَشرار می شوی
افسوس! باغ پارسیِ پارسا سرِشت!
پوشیده از کلاغ سیَهکار می شوی
همسایه، هم تبار، هم آواز، هم نَشیب!
دشتی که رو به دلهُره، هموار می شوی
خاکِ فغان زده که به تاراج...! صبر کن
چندی اسیرِ طالبِ آزار می شوی
این بوف ها به طالعِ فردا نمی رسند
سیمرغ وار جلوه ی اسرار می شوی
آرام باش یوسف معصوم بی پناه!
فرمانروای مردم بازار می شوی.
#محمدعلی_رضاپور