غم سیاه
فرا گرفته از درون ، غم سیاه
نشسته حال بدشگون، کنار من
به جای خنده بر لبم ، چو مرده ای
نوشته سرنوشت ، باختن قمار من
رسیده از کرانه ها ، شب سیاه
سراغ من گرفت از همه بهانه ها
برای تاری هوای قلب ساده ام
مرور لحظه های غصه دار لاله ها
ولی شکسته ساقه نحیف من
به دست تند باد سرد وقت شوم
به تلخی قرار های نا امید و درد
شروع نحسی برآمده ز جغد بوم
صدای پای مرگ را شنیده ام
نگو خیال که جنایتی بدیده ام
به جامه درون خون شناور است
از این که زنده ام، بسی بریده ام
دروغ نیست قصه های تلخ شهر
که دور نیست حادثه شود عیان
شنو صدای زجه جوان غرق خون
که روید از کنار خاک، بارها جوان
شد آرزویی ار من شکسته دل
قسم به اشک مادران این دیار
طلوع و جان گرفتن جوانه ها
شکفتن گل تمام بوستان در بهار
سروده ای از : ادریس علیزاده
مهر ماه ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 2
سعید نادمی 14 مهر 1400 15:05
درود به شما دوست گرامی
ادریس علیزاده 19 مهر 1400 03:42
سپاس فراوان به حضورتان