راحتم بگذار ای شب
خواب ازچشمم گریزان!
برلبم سیگار میسوزد ، مثل این جسم نحیفم
تامیان دودانبوهش نیبنم
پینه های زخم چرکینی
که جا خوش کرده روی سینه ی من
مثل انگوری شدم آویزبرتاکی شکسته!
آرزوی درسبورفتن ، شراب ناب گشتن
مرده دراو
دردل شب
من شبیه شبه انسانی میان قایق ِ بی بادبانم
بادمیراندمرااین سووآنسو!
شایدهم بسوی ساحلی چشمی نشسته انتظارم!
تاکمی مرهم شوداین دردجانسوزدرونم
یا که روشن ترکند، سیگارمرده برلب من
s@rv
وقتی پاره شد قلاب دل
غرق شدم درباتلاق خود
فرونشستم درژرفای خیال !
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 9
کمال حسینیان 01 شهریور 1394 22:53
درود استاد
تصویر در تصویر، جولان گاه خیال، احساس درد و دلتنگی همراه با تنهایی، و باز فانوسی روشن از جنس امید در اوج دردمندی
این است راز اشعار شما، هر چه غمگین تر، باز امیدوارانه تر، هرچه درد ناک تر باز شیرین تر
این فقط شاخصۀ شعر نیست، نشان مکتبی عالیست از انسان فرهیخته که زندگی به شعر می بخشد و شعر را به زندگی.
باز آموختم از این مکتب
پاینده باشید استاد
روح الله اصغرپور 02 شهریور 1394 10:50
درود بر شما استاد عزیز بسیار زیبا و دلنشین بود.
بهناز علیزاده 02 شهریور 1394 11:28
وقتی پاره شد قلاب دل
غرق شدم در باتلاق خود
فرو نشستم در ژرفای خیال !
درود بر شما بسیار عالی احسنت
منوچهر منوچهری(بیدل) 02 شهریور 1394 13:04
گلم عزیزم استادم همیشه دوست داشتنی هستی از اشعارت لذت میبرم ممنونم
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 02 شهریور 1394 20:37
درودهابرشیوایی قلم وبلندای اندیشه تان لذت بردم مانا ونویسا مانید
سلبی ناز رستمی 04 شهریور 1394 12:17
درود
وقتی پاره شد قلاب دل
غرق شدم درباتلاق خود
فرونشستم درژرفای خیال !
احمد البرز 05 شهریور 1394 21:42
سلام
استاد لقمانی عزیز
در ژرفای خیالتان هزرا ن نشسته است
سمانه تیموریان (آسمان) 05 شهریور 1394 22:21
شور و شعر و احساس
چقدر شلوغ کرده اند در ژرفای خیالتان
درود استاد
دستمریزاد
فاطمه لشکری "راحیل کرمانی" 07 شهریور 1394 08:40
سلام بزرگوار
خوشحالم که در این فضا هم باز از شما می خوانم ومهمان چشانی شیرین ذهن اندیشمندتان هستم