یک سپید یک کیمیایی

نظر 20

• 

  طارق خراسانی   18 شهریور 1394 01:16

  با سلام به دختر شاعرم سرکار خانم علیزاده
  
  قبل از هرچیز خبرخوشی بدهم که برادر زاده ام المیرا تا 15 روز دیگه عازم آلمان برای ادامه تحصیل است
  اگه دیدم بی تابی کرد شماره ی آلمان ایشون رو بهتون میدم که آرامشون کنید...
  اما در خصوص شعرتان
  این غزل شما که از قضا از کارهای دوران خیلی دور شماست مرا حیرت زده کرده است و دیگر باید همه باور کنیم خانم بهناز علیزاده شاعر خوبی ست
  تخت شاهی دارم و بر تخت می مانم همی،
  تاج عشقی بر سرم ...، فرمان دل رانم همی
  
  قصر فردوس برین کنج دل تنهایی ام،
  شاه درویشان و سلطان قریبانم همی،
  
  وَه به دل دارم صفای روشنی از روزنی
  آن چراغی را که هر شب بَر فروزانم همی،
  
  کو فراق خاطری تا من بیاسایم دمی،؟
  در پریشانی فراقی هست و می دانم همی،
  
  گر نزد هرگز درم را بهر خویشم خاکیان،
  همدمی از عالم افلاک می خوانم همی،
  
  خب با این مدرک که اینجا گذاشته ام بنده نظرم را می گویم:
  دخترم در خصوص نو آوری و زیر و رو کردن شعر هر کاری که دوست داری انجام بده عاقبت شما چیزهای خوبی را به ما ارایه خواهید داد...
  
  در پناه خدا
  
  
  
  
  • 

    بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 11:26

    سلام استاد گرانقدرم از خبر خوشتون بسیار خوشحال شدم برادرزاده تان به سلامت برای تحصیل آلمان تشریف می آورد به امید موفقیتشون
    در خصوص شعری که اصلاح فرمودید اجازه می خوام که کل شعر را به شعر ایران پست کنم تا شما همه را که حدود ده بیت است ببینید راجع به کلش نظر دهید بعد کلأ یکجا اصلاحش کنم،
    راجع به اشعاری که گاهی می گذارم ( کیمیایی) لطفأ اصلاح کنید ایراد وزنی اش را متشکرم از همراهی و بزرگمنشی و کوچک پروریتان درپناه خدا گرامی پدرم،
  • 

    طارق خراسانی   18 شهریور 1394 19:12

    غریبانم صحیح است
• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   18 شهریور 1394 09:59

  سلام اشعارتان همیشه زیبابوده وهست شما شاعربزرگی هستید وما ازشما ماموزیم مانا مانی نازنینم
  • 

    بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 11:33

    درود بر گلبانوی عزیز و همراه و دلگرمی و کوچکنواز من با زبان دل از شما صمیمانه سپاسگزارم منت می نهید خوشحالم از وجود و حضور پر برکتتان در پناه خدای رحمان
• 

  کرم عرب عامری   18 شهریور 1394 10:54

  سلام بهناز
  اگر این فرم رو بپرورونی طوری که شبیه فروغ و سهراب نشه باحساست نزدیکتره
  گرگ بحس شبنم وگل کاری نداره او بشکم صاحاب مردش فکر میکنه
  عالیه
  
  ضمنا بکامنتهاییکه برای خانم زهرا نادری بالسینی و اله ی دهقان گذاشتم هم لطفا مراجعه کن ممنونم
  
  
  • 

    بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 11:39

    سلام استاد عامری گرامی سپاسگزارم از حضور مهربانتان
    منظورتان راستش نمی دانم یعنی چه مثل فروغ و سهراب ،،؟
    با شعر فروغ زیاد آشنا نیستم ،ولی از سهراب چند شعر یادم هست که به عمق استخوان می رود منظور را لطفأ کمی توضیح دهید به روی چشم رعایت می کنم
    به صفحه ی دو بانوی عزیزم به چشم خواهم رفت، از راهنماییهایتان بسیار سپاسگزارم در پناه یکتا خدا
    • 

      کرم عرب عامری   18 شهریور 1394 12:18

      منظورم سبکشونه شما دارید بین اونا صاحب سبک میشید و دلم میخواد که همینطور فرق داشته باشید
      
      موفق باشید
      
      
      • 

        بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 12:54

        سلام استاد امیدوارم همانگونه باشد که می فرمایید سپاسگزارم از لطفتان گرامی استاد
• 

  کریم لقمانی سروستانی   18 شهریور 1394 10:59

  سلام خانم علیزاده گرامی
  خوشحالم باز هم مهمان اندیشه ی نابتان بودم
  بسیار زیبا وقابل تامل
  لذت بردم
  شادزی
  • 

    بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 11:44

    درود بر شما جناب سروستانی گرانقدر از حضور و همراهی صمیمانه ی شما بینهایت سپاسگزارم در پناه خدای رحمان شادزی
• 

  سلیمان حسنی   18 شهریور 1394 14:47

  سلام برشما:قلمتان ماندگارودلتان ازشادی سرشار
  • 

    بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 22:05

    درود بر شما جناب حسنی گرانقدر از محبتتون سپاسگزارم در پناه خدا
• 

  دانیال سمیعی   18 شهریور 1394 18:58

  که تصویرش .،در چشم شبنم..،
  چقدررر..،کوچک..،و مضحک است،
  این تصویر سازی فقط کاریک عکاس حرفه ای میتواند باشد .تعجب دارم از جناب عامری به چنین طرافتی توجه نداشته.
  مینویسم کیمیا.......................بخوان بنیانگذار سبک وقالب کیمیایی
  مینویسم کیمیایی..............................بخوان قالبی که در ادبیات ایران خواهد درخشید
  مینویسم بهناز ..........................بخوان کسی که باید استادش خواند نه آبجی
  مینویسم درویش...................منتظر دیوان با امضای شاعرش بخوان
  شرمنده آبجی دانیال طاقت نیاورد وبرگشت شانگهای چون مدیر باهام لج افتاده بخاطر احترام به اعضا دیگر نمیتونم با این کاربری بیام .بعداز اینکه مدیر از لجبازی دست کشید با کاربری خودم میام. خوب زرین قلمه نمیشه کاریش کرد انگار قله اورستو فتح کرده وموشک اتمی کشف وهواکرده.ایخدا یه خورده اخلاق چه عیب دارد که این اساتید ندارند..........چی گفتم اساتید.
  جسارتم وببخشید که نمیتونم خدمت برسم. چون یه کاری میکنم این کاربری رو هم مسدود کنه.تا نتونم از کاربری دانیال سو استفاده کنم.مراقب خودتون باشید تا وقتی که خدمت برسم برای خواندن همیشه میام فقط کامنت نمیتونم بزارم. یا علی موفق باشید.
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  • 

    بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 19:31

    سلام برادر خوب من واقعأ که جات خالیه
    به موقع اومدی امروز که دلم خون بود
    خوشحالم کردی بین گریه ها خندیدم مرسی داداشم
    انشالله سایه ات همیشه بر سرمون باشه
  • 

    کرم عرب عامری   18 شهریور 1394 22:55

    منظورم همون سبک ایشان بود فکر کردم متوجه منظورم شدند
    ماهم اگر شانگهای بودیم شاید زودتر میفهمیدیم
    
    
    • 

      بهناز علیزاده   18 شهریور 1394 23:07

      سلام جناب عامری عزیز متوجه شدم بله ممنونم از محبتتون شما به من همیشه لطف دارید خدا حفظتون کند گریه ی من موضوع چیز دیگری بود نوشتم اینجا ببخشید سوء تفاهم نشه ناراحتم پدرم بیمار است
    • 

      دانیال سمیعی   19 شهریور 1394 16:01

      
• 

  دادا بیلوردی   18 شهریور 1394 20:33

  درود بانو
  احساستان همیشه جوشان و لذتبخش باد
• 

  علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 23:12

  درود بر شما ارجمند
  ☆☆☆☆☆