اربعین شد ، باز دل پر غم شده
آسمان دیده ها پر نم شده
خیمه شد افراشته در هر محل
بر تنش کرده سیه ماه و زحل
از حسین آید ندا بر گوش ما
گر نداری دین...ز بندت شو رها
باشد الگویت شرف، آزادگی
بهر حق بگذر، ولو از زندگی
گوش کن آوای هل من ناصرش
بر سر نی از گلوی باهرش
شد سرش مهمان خولی در تنور
دل براین غمها کجا باشد صبور
میشود چشمش فرات از غم، قلم
چون بگوید بازوانی شد قلم
از لبان خون حق صد بوسه زد
سوره کهفی که نالان شد ز درد
غنچه ای عطشان نشد از آب سیر
از نگاه طفل خود ارباب سیر
شد رقیه گم به دور از خانمان
کرد بابا را صدا آن بی امان
فاضلی بی دست میجوید کمال
زینبی آنجا نبیند جز جمال
آهش آتش میزند بر قلب سنگ
شرم دارد آب جای تیر و جنگ
فاطمه بر این غم عظما گریست
گرچه عالم بعد از آن بی غم نزیست
میشود تکرار هر دم کربلا
تا شود ظالم همیشه بر ملا
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 25 شهریور 1401 19:28
!درود
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 25 شهریور 1401 23:45
سلام و سپاس
رضا کاظمی اردبیلی 25 شهریور 1401 21:55
عرض ادب
زیبا و دلنشین بود.
درود بر شما شاعر توانا و گرانقدر.
اجرتان با آقا امام حسین (ع)
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 25 شهریور 1401 23:46
سلام و سپاس
سیدمحمدرضا لاهیجی 26 شهریور 1401 15:17
سلام
اجر شما با صاحب اثر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 26 شهریور 1401 17:49
سلام و سپاس بیکران