من زنگ سکوت را
از شکستن
حلقه های بغض گلوی درد
وچکه های اشک میشنوم
رنگ احساس را میبینم
دردلهای بیرنگ
قفس جدایی رابشکن
ومرا
رهاکن درآسمان احساست
خشکیده بالهایم
از ناپریدنها
میبوسمدستان عشق را
که از آغاز تا انجام
رها نکرده است
دست التماسم را
من ازلب غم
جرعه جرعه بیداری مینوشم
وبوسه های تلخش را
با شکر عشق شیرین میکنم
کفنم سفیداست
چون عروس خدا هستم
میدانم...
که عاشق من است
زیرا
پیوسته شاخه های قنوتم
پرازمیوه های
مهرش میشود
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 12
طارق خراسانی 29 تیر 1394 02:07
من صدای سکوت رامیشنوم
رنگ احساس را میبینم
ومیبوسم
دستان عشق را
سلام بر عروس خدا
مثل همیشه زیبا و پر از احساس های دوست داشتنی
در پناه خدا
شادکام باشی ...آمین
بهناز علیزاده 29 تیر 1394 11:40
به به بسیار عالی درود بر شما بانوی پر مهر
مهری خسرو جودی 29 تیر 1394 15:28
سلام عزیزم بسیار زیبا و دلنشین بود درود و سپاس بر شما گرامی
روح الله اصغرپور 29 تیر 1394 15:53
درود بانو نادری زیبا بود
سمانه تیموریان (آسمان) 29 تیر 1394 16:26
شاد باشید بانو
بسیار زیباست احساستان
منوچهر منوچهری(بیدل) 30 تیر 1394 17:48
سلام بر زیبا ترین قلم سلام بر بانوی آذری دلهای خسته بقدری اشعارت به دل این پیر می نشیند که گاهی دوبار میخوانم الهی همیشه سلامت و تندرست باشی وما از اشعار شما لذت ببریم دختر عزیزم عالیست
نگار حسن زاده 30 تیر 1394 21:56
سلام و عرض ادب بانو
بسیار عالی بود
درود بر شما
حسین دلجویی 31 تیر 1394 03:01
زیرا
پیوسته شاخه های قنوتم
پرازمیوه های
مهرش میشود
درود بانوی نادری گلم...
اندیشه تان پویا
دلتان برنا
و پیوسته
قلم دلنوازتان نویسا باد
====
دلم گرفته از این روزهای تکراری
از این سیاه نمور چهار دیواری
/
چقدر رسم عجیبی ست رسم شب هامان
غم و تلاوت اشک و عذاب بیداری
/
دلم گرفته ز طوفانی هوای خودم
دلم گرفته زجریان روز و شب جاری
/
در این فضای گرفته و آسمان کبود
کنار پنجره باشی و غصه بشماری
/
برای رفع خستگی ات مینشینی و بازم
تویی و عشق مجازی و لایک تکراری
/
تویی و حال و خیالی که دوستت دارند
تویی و درد محالی که دوستش دار ی
/
دلم گرفته خدا یا نمی زنی حرفی؟
دلم گرفته خدایا نمی کنی کاری؟
حسین دلجووو
کرم عرب عامری 05 امرداد 1394 19:34
درود بر بانوی صاحبدل
بله شما انسان بر گزیده ای هستید اما هنوذ بسیار زودست مسیر میانبر نباید رفت مهر ورزیدن باو از میا ن مهر بنزدیکان میگذزد
همیشه خوش اندیش باشید گرامی
دیگر چشمم میبیند
خواهم آمد
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 15:27