3 Stars

کاش روزی دخترک از قید غم ها وارهد

ارسال شده در تاریخ : 09 آبان 1394 | شماره ثبت : H941635

...
گوشه ای تنهای، تنها ،دختری از جنس غم
چشم هایی مثل دریا ، دختری از جنس غم
/
از سیاهی ها ، تباهی ها و نا هنجار ها
دارد از دنیا، سخن ها ، دختری از جنس غم
/
درد هایش را چه عریان ریخت در اندیشه ام
غصه هایش را چه زیبا،دختری از جنس غم
/
شعرهایش با چه سوزی لابلای واژگان
می کند با عشق انشا، دختری از جنس غم
/
در تبلور های نو پردازیش هنگامه ای است
مثل «آدم های» نیما ، دختری از جنس غم
/
کاش روزی دخترک از قید غم ها وارهد
دختری زیبا ، فریبا ، دختری از جنس غم
/
فتح قاف عشق را اول قدم ، بخشیدن است
مثل سهم دلخوشی با ، دختری از جنس غم
/
ماه بانوی غزل ها ، دوستت دارم ، همـین
مثل خوبی های دنیا ،دختری از جنس غم

حسین دلجووو

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 255 نفر 401 بار خواندند
محمد جوکار (09 /08/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (09 /08/ 1394)   | مسعود احمدی (09 /08/ 1394)   | کرم عرب عامری (10 /08/ 1394)   | حسین دلجویی (10 /08/ 1394)   | سلبی ناز رستمی (10 /08/ 1394)   | علیرضا خسروی (10 /08/ 1394)   | اله یار خادمیان (10 /08/ 1394)   | جواد صارمی (10 /08/ 1394)   | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (11 /08/ 1394)   | محمد رضا خانزاده چرخاب (12 /08/ 1394)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :7


نظر 18

  • محمد جوکار   09 آبان 1394 21:12

    درودها و آفرین ها بر استاد مهرم جناب دلجویی عزیز
    خرسندم که اولینم در خوانش غزلی زیبا از احساس سرشارتان
    در پناه حضرت دوست
    rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 17:55

      درود بر استاد دل و شاعر گلم جناب جوکار عزیز..
      آقا دلم تنگ شده برای خودت و اون صورت ماهت و اون روش خاص عکسبرداری ت
      در ضمن کرمانم ک نیومدی
      امید ک سعادت دیدارتون در همایش های اینده نصیبمون بشه

      اگر چه بیخبرم از خودم ولی هرصبح
      سراغ آمدنت را ز کوچه می گیرم
      .
      همیشه بی تو به دریای غصه مانوس و
      همیشه بی تو به طوفان اشک درگیرم
      .
      همیشه بسته دلم را هوای تنهایی
      همیشه فاصله کردست بند و زنجیرم
      .
      فلک سرشته ز اول به زجر بنیادم
      فلک نوشته ز اول به درد تقدیرم
      .
      نه داده کوکب بختم به عشق امیدم
      نه کرده کودک طبعم به شعر تعبیرم
      .
      تو را شبیه همان شاهنامه می خوانم
      برای نامه ی طوسم تویی اساطیرم
      .
      بیا که بیتو دل از خان ومان خود کندم
      بیا که بی تو ز جان و جهان خود سیرم
      .
      بغیر کوی تو من هیچ جا نخواهم رفت
      چرا که کرده گل روی دوست پا گیرم
      .
      به غیر عشق دلم را خطا و جرمی نیست
      بگو که غیر نگاه تو چیست تقصیرم
      .
      فقیه شهر بگو دست از دلم بردار...
      به جرم عشق چسان کرده حکم تکفیرم...
      .
      امیر عشق تویی در غزل چنان دریا ...
      و پیش پای تو چون قطره اب به تبخیرم
      .
      بیا که در صف عشاق کوس رسواییست
      بیا که عشق تو گشته نماد تحــقیرم
      .
      به نام عشق مریدم چو چشمه بر دریا
      به کام عشق زلالــم نه اهل تزویرم
      .
      شبیه زهره در اوجم هـوای زهرایم
      شبیه خوشه ی پروین بدون تسخیرم..
      .
      بیا عزیز که چشمم نماد فواره است...
      بیا عزیز فـتاده در آب تصــویرم....
      .
      بیا همـیشه تویی در کلام الگـویم
      بیا همـیشه تویی در پیام تعــبیرم
      .
      همیشه چشمهای قشنگت عصاره غزلست
      که بـهر مطـلع شعرم نشانه می گیرم....
      .
      فــدای مهر تو بانو که گل فرستادی....
      تو زود مظهر مهری و من ز غم دیرم...
      .
      به عشق دوست امیرم ، حلاوت عسلم
      به هجر یار عزیزم ، سفیر شمشیرم...
      .
      به شهد یار همیشه سپر کنم دل خویش...
      اگر ز خصم ببارد هزار ها تیرم...
      .
      بیا و مرز دلت را قشــنگ تعین کن....
      براه عشق تــویی آرش کمانگیرم..
      .
      حضور خلوت انس است و من غریب ترین
      چه حسرتی است که امشب شده گلو گیرم...
      .
      دلم گرفته و وقت وداع نزدیک است
      دلم شکسته و در حس و حال تعمیرم...
      .
      برای از تو نوشتن همیشه جان کندم ...
      برای از تو سرودن همــیشه « میمیرم»
      .
      شبم ز نیمه گذشت و هنوز منتظرم....
      سراغ آمدنت را ز کوچه می گیرم...

      حسین دلجووو

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 18:10

      پوزش که نمیشه نوشت .... پ

      0
      نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
      که جان خسته سپارم برای چشمانت
      /
      کنار ساحل کارون گشوده آغـوشم
      که باز و بسته شود پا بپای چشمانت
      /
      به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
      به پای معجر مشکل گشای چشمانت
      /
      چه قدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
      چه قدر دانـه بریزم برای چشمانت ؟
      /
      غزال من غزل من ، غریب افتاده ا ست
      چنین که مانده هنوز ابتدای چشمانت
      /
      فقـیه شهر که عمری ملامتم می کرد
      چرا شده ست خودش مقتدای چشمانت؟
      /
      چه حاجتی به تفاعل ز خواجه ، وقتیکه
      نوشته درد دلم گوشه های چشمانت
      /
      همیشه شعر نگاهت سرود جاشوهاست
      غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
      /
      به التـجای خدایم سپاس ها دارم
      برای دین قشنگ بــهای چشمانت
      /
      بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
      به استجابت ناب دعــای چشمانت

      حسین دلجووو

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   09 آبان 1394 22:26

    درود هاااااااااااا برلطافت احساستان rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 17:56

      درود بر بزرگ بانوی مهر و ادب
      ممنون و سپاسگزارم ...


      گوی دلها را به افسونی چه زیبا میبری
      گوی جانها را به چشمانی فریبا میبری

      ای خوشا درچاه چشمان تو زندانی شدن
      تا زلیخایی و یوسف را به بالا میبری

      ما که از روز ازل مات دو چشمت بوده یم
      درشگفتم سالیانی رفته ، حالا میبری

      آمدی دل بردی و حالا دگر با رفتنت
      ناز شستت عاقبت ، ما را ز دنیا میبری

      جای دیگر تا که دل دادی برایم روشن است
      بردنی ها را تو از محدوده ی ما میبری

      سینه ی تنگ مرا اینقدر طوفانی مکن
      من دلم دریاست ،دریا را به دریا می بری *

      حسین دلجووو

  • مسعود احمدی   09 آبان 1394 22:41

    کاش روزی دخترک از قید غم ها وارهد
    دختری زیبا ، فریبا ، دختری از جنس غم
    /

    درود بر شما استاد دلجویی عزیز

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 17:57

      درود بر جناب احمدی گل و والاتبارم..
      ممنونم..|
      |
      همیشه پیش دوچشم تو ناتوان باشم
      برای از تو سرودن چه بی زبان باشم


      چه میشود که پرستوی شعر من بشوی
      و باز لایق آبی آسمان باشم

      تو مهربان تر از آنی که فکر می کردم
      مخواه از من کوچک که آن چنان باشم



      «زبان سرخ سرسبز می دهد بر باد»
      ومن چگونه از این باد در امان باشم؟



      تو مهربانی و دل ها اسیر دلجویت
      اشاره کن که برای تو آشیان باشم


      برای من،تو عزیزی و دوستت دارم
      برای من تو...اگر هم در آن جهان باشم


      =====

  • کرم عرب عامری   10 آبان 1394 00:12

    درود بر استاد دلجویی توانا

    لذت بردم

    rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 18:06

      درود حضرت عشق
      ممنونم....


      دختری از صفای شالی ها،از حوالی کوی دلداری
      دختری از حریم باران در،دامن تپه های گل کاری


      دختری که نشسته در شعرم،با تمامی زیر و بم هایش
      دختری را که دوست میدارم ، دختری را که دوست می داری


      آبشار سیاه شب بویش،کرده افشان شانه های ترش
      مثل تصویر روی قلک ها ، مثل قلیان اصل درباری


      من خودم آمدم درون قفس،توی بن بست سینه ی تنگت
      بخدا هیچ جا نخواهم رفت،گر درش را تو باز بگذاری


      جان خود را گرفته ام در دست،تو بگیرو ببر به ساحل خویش
      گر چه اول ز طالعم خواندم ، رسم فنجان تلخ قاجاری


      مثل سهره شدم که میمیرد ،پشت خط خط تور مژگانت
      گر که بر هم نهی تو چشمت یا ،از قفس چشم خویش برداری


      عشق یک اتفاق عادی نیست،ازدحامی ز رقص آیینه هاست
      بایدم مثل جان نگه دارم ، بایدت حرمتش نگه داری

  • علیرضا خسروی   10 آبان 1394 09:51

    احسنت استاد rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 18:06

      بر سر و روی رفته از یادی،برف و باری نشسته میبینی
      شیر بی یال و هیبتی امروز، در قفس پای بسته میبینی

      موی های سیاه کوچیدند،در بلندای روزهای سپید
      موی های سپید روییدند ،رسته ها دسته دسته میبینی

      یک زمان هم تبارخسرو بود،حال واحوال ذوق شیرینش
      حالیا بیستون و فرهادش، بی تبرخرد وخسته میبینی

      «مهره های سیاه می آیند،مهرهای سپید میسوزند»
      گرچه گه گاه این حوادث را،در کنارت خجسته میبینی

      آسمان تلخ بایگانی کرد،دفتر قصه های شیرینم
      حال در قاب عکس مواجی،پیرمردی شکسته میبینی


      =====

  • اله یار خادمیان   10 آبان 1394 20:23

    سلام و درو د نوشیدم از زلال اندیشه شما محظوظ شدم جناب دلجویی عزیز برقرار باشی rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 18:07

      معطل کرده سبز چشم هایت دشت آهـو را
      به ترفندی که بالاتر نشانده تاق ابــرو را
      /
      کشیدی روی قـرص ماه خودآهسته آهسته
      شکوه طرح تلفیق بـهار و عـطر شب بو را
      /
      کپی برداشتی از تاری شب های یلـــدایم
      که طراحی کنی اشک شفق درطرح گیسو را
      /
      چسان پیدا کنم دل را درون سینه ی شمس ات
      که گم کرده ست مولانا در آن یاحق و یاهو را
      /
      من آن مرداب خاموشم که ماندم تا شبی دستت
      کند ترسـیم روی سـینه ام آرامـش قـو را
      /
      غم از دل میرود وقتی که تو آهسته می کاری
      به نازی زیر سقفم خاطــرات یک پرستو را
      /
      چرا بشناسم از پا دست خود وقتی زلیخاها
      نمی خواننددر چشم تو فرق دست و چاقو را
      /
      بیا تا گـل کند در سبز چشمت دشت آهوها
      بیا تا بشکفی از نو تو احساسات «دلجو» را

      حسین دلجووو


  • جواد صارمی   10 آبان 1394 21:47

    rose applause

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 18:08

      ببخشید که نمیشه نوشت....|
      |
      می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟
      لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟
      .
      میشود چون کفتری درتنگنای یک غروب
      سر زده جلد هوای پشت بام من شوی؟
      .
      یا که گیـسو را برافشانی به تاق سینه ها
      درهوای همدلی هایت به نام من شوی؟
      .
      تا عسل میباری از اندیشه لبهای خویش
      می شود لبریز شهد جام ،جام من شوی
      .
      ای غزال تیز گام قـــصه های جانگداز
      می شود روزی بنام عشق رام من شوی؟
      .
      عاقبت فرهاد گونه تیشه بر سر می زنم
      تا مگر شیرین صفت محو قیام من شوی
      .
      یک شبی تنگم بمیران در خم آغوش هات
      تا مـگر پایان من باشی ، تمام من شوی

      حسین دلجووو

    • حسین دلجویی   11 آبان 1394 18:09


      نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
      که جان خسته سپارم برای چشمانت
      /
      کنار ساحل کارون گشوده آغـوشم
      که باز و بسته شود پا بپای چشمانت
      /
      به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
      به پای معجر مشکل گشای چشمانت
      /
      چه قدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
      چه قدر دانـه بریزم برای چشمانت ؟
      /
      غزال من غزل من ، غریب افتاده ا ست
      چنین که مانده هنوز ابتدای چشمانت
      /
      فقـیه شهر که عمری ملامتم می کرد
      چرا شده ست خودش مقتدای چشمانت؟
      /
      چه حاجتی به تفاعل ز خواجه ، وقتیکه
      نوشته درد دلم گوشه های چشمانت
      /
      همیشه شعر نگاهت سرود جاشوهاست
      غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
      /
      به التـجای خدایم سپاس ها دارم
      برای دین قشنگ بــهای چشمانت
      /
      بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
      به استجابت ناب دعــای چشمانت

      حسین دلجووو

  • علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 22:20

    درود بر شما ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا