مادرانه

دختـربچـه کـه هستی همه ی دنیایت، عروسکی میشود که یادست دوز مامان جان است یایکی
ااز عروسک های فانتزی بازار
کوچکترکه هستی فقط یک وسیله برای بازیت است،، بابزرگ شدنت حس وابستگی، بیشتری به اوداری،،
گاهی، مادرت تصورش میکنی، درخیالت، اخم ونازمیکنی، قهرمیکنی،، ودرخیال، نازت رامیکشد، وقتی دلتنگی و رنجیده هم برایت پدرمیشود، تصورمیکنی، حصاربازوهایش،فارغ ازهرچیزی تنگ درآغوشش، فرو میروی،گاهی میشود خواهر، برادر،گاهی هم خواهروبرادرت تصورش میکنی، حرف میزنی از محبت خواهری، از حمایت خوشایند برادر،
حال بزرگترشدی، ولی باز عروسکت، روداری، رفیقت شده، چه روزوشب هایی که سرت راکنارگوش بی جانش گذاشته وبرایش درددل کردی، سنگ صبور خوبی است،تنهایی ات شادیت، را بااو تقسیم میکنی،
اوشاهد قد کشیدن وبزرگ شدن بوده وهست،، بعضی ازدختران بزرگ که شدند، ازعروسک شان، دست میکشند، خجالت میکشند،
مسخره شان کنند،، درخیالات خود همان عروسک،کودکی شان رازنده نگه داشته،، وگاهی درخیال به او پناه میبرند،عده ای ازدخترکان هم حتی تازمان میان سالی، نگه داشته اند،، ازدنیای،مجردی که جدا میشوی،، باز باتواست، اینبار باخودت، هست، حال عروسک بیجانت، رنگ زندگی گرفته، درونت، حس میکنی، یکی دارد
رشد میکند، آری داری مادر میشوی،
چندماه را بی صبرانه تحمل میکنی،
از بودنش خوشحالی، او متعلق به توست،، همه ی وجودت، میشود،
همه ی دلخوشی ات، حس میکنی دنیایت زیباتر شده، پابه عرصه ی وجودکه گذاشت، تو دیگر حتی خودت را هم نمیشناسی،، همه چیز
دربودن وداشتن این عروسک زیبا خلاصه میشود،، باز میشوی همان دخترک قدیم، لمسش میکنی، هربار اورادرقالب یک فرد خانوادت میبینی،،حالا اوشده وارث تاج وتخت قلبت،،مواظبی پشه رویش ننشیند،
از یک دخترنازنازی شدی مادری
که جانش در می رود برای گریه کودکش،، زن است دیگر وزن ها به مایملک خود حساسند،،، هرروز تو فرسوده تر میشوی واو قد میکشد، دلبرانه قد کشیدنش را نظاره میکنی، جانت برایش، در میرود،،
شب ها برایش لالایی میخوانی، بغلت میگیری، واگر اندک تب، وناراحتی داشت، هزاران بار،میمیری،، خدانکند مادری
فرزندش را ناخوش ببیند، یک جا نسرین مقانلو، درفقدان پسرش گفته بود، "پـسرم، تو که رفتی من هم مـُردم به همین زودی می آیم
پیشت، " آری به همین راحتی از خودت می گذری،، خوشی، و زندگی اوبرایت اولویت اول رادارد
به او میگویی:: دلـبندم، تو همان
سیب سرخی هستی که من باخوردنش از دنیای، خودم رانده شدم،،#آذریان

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 35 نفر 53 بار خواندند
صدیقه جـُر (05 /02/ 1402)   | علی مزارعی (06 /02/ 1402)   | حفیظ (بستا) پور حفیظ (07 /02/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا