صدایم شو،،،، که من در پشت این پستو
دل آزرده و غمگینم،،،، مرا بنگر به لبخندی،،
که شاید گم کند رنگ سیاه بی وفایی را،،
کنون در قلب من رنجیست،از اندوه یارانم
مضاعف میکند هردم، سریر اشک هایم را
محبوب من بیتو در کوچه
باغ تنهایی قدم میزنم!ودر
سکوتی زجرآوربه شانههای باد تکیه میدهم! جانان من!!گوش کن!!میشنوی؟
اعتراف مرامی شنوی؟
مرا دراین ازدحام وشلوغی
دنیا تنها مگذار!
محبوب من کمی نزدیکتر بیا
من نیزکمی بلندتربرایت سخن میگویم!
به من بگواین درست است
که تو باشیو
من به شانههای
سرگردان
باد تکیه کنم!????
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 31 خرداد 1402 07:57
.مانا باشید و شاعر
رویا امامی 31 خرداد 1402 11:09