خانه ای ساخته ام
دور از
وحشتِ تنهاییِ شهر
دورتر از گسلِ
شیونِ نیرنگ و دروغ
که شکستند
به پس لرزه ی تشویش و ریا
دل چون شیشه ی بی رنگِ مرا
حال در خانه ی نو ساخته ام
جای قلبم خالیست...
به تن منجمدم
شمعی از خاطره ها میسوزد
میکشد عربده
هر شب تا صبح
شعله اش مست تر از پروانه
میزند شبنم اشک
به تنِ خاکی
این طاقچه ی تنهایی
طرح و شعر سحرفهامی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 اسفند 1402 08:58
!درود
محمود فتحی 10 فروردین 1403 14:17
درود برشما شاعرگرانقدر پیروز باشید