نامه ای برای آلما

آلمای عزیزم...
تو کورسوی نور در جهانِ تاریک من بودی.
همانطور که من گلِ رزِ رونده و عطری تو بودم..!
اگر روزی دوباره دیدارمان تازه شود؛ به تو خواهم گفت:
«مرا ببخش آلما،تمام انتظاراتی که از من داشتی اما عمرت وفا نکرد که به همه‌ی آنها برسی.
به یاد داشته باش تو همیشه بهترینِ من در قلب و جانم باقی میمانی.
اکنون که به رسم تقدیر و جبر روزگار از تو فرسنگها دورم میخواهم زندگی جدید و خوبی را شروع کنم.»
راستی، آیا تو دعاگویم خواهی بود آلما..
باور دارم روحِ تو مرا شبها به هنگام گریستن می بیند.
یادت باشد من هنوز در همان خانه ی مملو از خاطرات تلخ و شیرین ، منتظرت مانده ام آلمای عزیزم.
کاش گاهی به رویاهایم سر بزنی و مترجمی باشی برای دل دردمندم.
منتظرت می مانم ، منتظرم بمان آلمای عزیزم.

«برای او که آلما صدایش میکنند»

بهزاد غدیری ، شاعر و نویسنده کاشانی

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 59 نفر 104 بار خواندند
محمد مولوی (19 /05/ 1402)   | فیروزه سمیعی (25 /05/ 1402)   | حشمت‌الله محمدی (29 /05/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا