ترسم که سرانجام
خودش را
به نخ قرقره ای
حلق آویز کند
شاعری که قمقمه اش را
در کربلای پنج
گم کرده بود !
مردی که
تمام خیابان انقلاب را
برای یافتن میدان آزادی
دویده بود !
همسرش اما
جنگ و صلح می خواند برایش
تا فراموش کند
اثر گاز خردل را
تولستوی !
۸مهر ۹۴
مسعود احمدی
تهران
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 19 مهر 1394 02:54
سلام و درود بر شما
مرحبا
جنگ و صلح لیوف نیکولایوویچ را چندین بار خواندم
ولی هنوز در سنگر مهران
دوستم شهید میشود
و من میمانم و بدنی بی سر
دستمریزاد
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 19 مهر 1394 02:54
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 19 مهر 1394 10:28
تمام خیابان انقلاب را
برای یافتن میدان آزادی
دویده بود !
درودبرژرفای احساستان مانا ونویسامانید درپناه حق
فاطمه خواجویی راد 19 مهر 1394 17:08
درود بر شما بزرگوار شاعر فرهیخته
از عمق درد تو
چاه هم در چاه است
درود بر شما
مهدی صادقی مود 19 مهر 1394 18:54
لذت بردم
احسنت
برقرار باشید
فرامرز فرخ 19 مهر 1394 19:13
سلام و درود چناب احمدی بزرگوار
بشکند قلمی که ننویسد بر یاران خمینی چه گذشت
آفرین
زیتا رضایی 20 مهر 1394 06:44
درود جناب احمدی
قلم تان همواره سبز
الهه دهقان 20 مهر 1394 06:47
درودبی پایان
بسیارزیبا
بهناز علیزاده 20 مهر 1394 16:08
درود بر شما جناب احمدی گرانقدر بسیار عالیست نویسا و برقرار باشید