کاش
آدم برفی بودم !
روزی سرد
میان دست های دختری
با چشم های قهوه ای
متولد می شدم !
قهوه ی نگاهش را
سر می کشیدم
و او برایم فال می گرفت !
زیر سایه ی بیدی مجنون
که دست هایم
از شاخه هایش بود
در تب عشق
می لرزیدم
و موهایم
در انتظار آمدن هایش
سپید می شد !
دلتنگ
برایش شعر می گفتم :
عاشقانه هایی به رنگ برف !
تا شبی سرد
در گوشم
نجوای عشق سر دهد
و من
زیر بارش برفی شدید
سینه چاک
عاشق شوم !
تا مرا گرم
در آغوش کشد
و من برای اولین بار
زار
زار
گریه کنم !
او مرا
ذره ذره
ببوسد
و من
ذره
ذره
زیر پایش
جاری شوم !
تا او شال گردن خودش را
به من تقدیم کند
و من
شعر های سپیدم را
به او!
اگر ترک کند مرا
جیغی سپید بکشم
و خودم را
با شال گردنش
از شاخه های بید
حلق آویز کنم
و یا
در ظهری آفتابی
به نشان اعتراض
خودم را
در ملا عام
به آتش بکشم !
کاش
من هم
آدم برفی بودم !
کاش
من
هم
عاشق
می شدم:
مثل آدم ها !
۲۴مهر ۹۴
مسعود احمدی
تهران .
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 14
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 27 مهر 1394 08:26
درود سخن سردشعرتان سخن از حرارت احساستان میزندگرم بمانید کنار شومینه عشق
بهناز علیزاده 27 مهر 1394 09:47
درود بر شما گرامی بسیار عالی بود
علی روح افزا 27 مهر 1394 14:44
درود بر شما جناب احمدی .
در پناه حق .....................
الهه دهقان 27 مهر 1394 15:45
درودبی پایان خدمت شمابرادرعزیزوشاعرم ...
لذت بردم
کرم عرب عامری 27 مهر 1394 18:20
درود برشما
منظومه ی بدیعی بود
پراز بدیعیات
مهدی صادقی مود 27 مهر 1394 19:05
سلام جناب احمدی عزیز
برقرار باشید
طلعت خیاط پیشه 27 مهر 1394 19:15
درود بر شما جناب احمدی ارجمند
دادا بیلوردی 27 مهر 1394 20:18
درود بر جناب احمدی
بهره مند شدم از احساستان
شاهد رحمانی 27 مهر 1394 20:43
خوب که فکر می کنم
سهم من از عشق به آدم برفی
فقط
شال و کلاه بود...
رحمانی.شاهد
سلام دوست عزیز
بسیار زیبا بود و انسجام بین سطور ستودنی بود
روایت دنباله داری که مخاطب را تا آخر با خود می کشاند
موسیقی خوبی هم داشت
آفرین بر شما
جواد صارمی 28 مهر 1394 12:10
سلام دوست گرامی
شعر زیبایی سرودید... واقعا از خوندنش لذت بردم... هر چند زیاد اهل شعر نو و سپید نیستم ولی از خوندن این شعر لذت بردم. موضوع جالبی داشت... امیدوارم موفق باشین و در پناه حق به موفقیت های بیشتر دست پیدا کنینی
محمد جوکار 28 مهر 1394 18:30
سر بر دامان کدام شعر نهاده ای و
چشم در چشم کدام خورشید دوخته ای
که در ازدحام بی تاب واژه ها
سبز روئیده ای ؟؟؟
نگران نباش
هر جا که تو نباشی
باران نیز نخواهد بارید ...!!!
==========
درود و آفرینت باد جناب احمدی عزیز
احساس سرشارت را می ستایم
قلمت نویسا و مهرت مانا
فاطمه خواجویی راد 29 مهر 1394 17:48
درود و آفرینت بر شمااستاد جناب احمدی عزیز
احساس سرشارت پر از شعور شبنم بود
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 30 مهر 1394 22:32
درود و سپاس
در پناه عشق باشید
ایام شهادت خون خدا را تسلیت عرض میکنم
یاثارالله
عشق یعنی " یا علی "
عـشـق یعنی حبّ ِ مــولایم ولــی
دل ســپردن های پی در پی بـه حجّت های حــّق
عشق یعنی اهل ِ بیت ، آری ، ولی
دورباش از تنبلی
_________
مطلوبی(سخن سنج تبریزی)
احمد البرز 02 آبان 1394 20:39
بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد
ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد
از چه می خواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان ما و لشکر نابلد
از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد
مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سست پیمان مشت دیگر نابلد!
گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد
نامه ها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد
کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد
حسین جنتی