ژولیده ام ، از صبح دستم با قلم ، گیر است
بی اختیار این شعر را در حال ِ تقریر است
این روزها از عاشقی چیزی نمی بینم
این روزگارِ لعنتی در دست ِ تغییر است
اما نمی خواهم بگویم بی تو بودن هم
بر من مقدر گشته و تقصیر ِ تقدیر است
با هر نفس می خوانم و می خواهمت هرچند
حتی برای دیدن تو ، یک نفس ، دیر است
کارِ غزال این دل ِ تنها کمی سخت است
وقتی میان بیشه زارِ چشمِ تو ، شیر است
برگرد و کار قلعه ی دل را به من بسپار
با منجنیق آه ِ من شایان ِ تسخیر است
برگرد ، از وقتی که رفتی سخت دلتنگم
چشمم به بُغض ِ انتظارِ راه ، زنجیر است
اینجا عراق ِ چشمهایم باز بارانیست
داعش میانِ شامِ قلبم سخت درگیر است
سهراب می میرد ، خدا را این چه تاخیریست
یک بوسه از لبهای سیمرغ ِ تو ، اکسیر است
حرفی نزن دیگر، بیا ، وقت است باز آیی
گوشم تماما از تمام ِ حرف ها سیر است
این آدم بیچاره تا آخر در این تکرار
از سیبِ حوأی نگاهت تحت تاثیر است
از من مخواه از چشمهایت چشم بردارم
چشمم به نان سفره ی چشمت نمکگیر است
حامد زرین قلمی
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
محمد جوکار 12 مهر 1395 00:18
همواره درود بر استاد فرهیخته و گرانقدرم جناب دکتر زرین قلمی گرانسنگ
غزلی بغایت زیبا و الهام بخش و پر از صور خیال انگیز از قلم توانایتان خواندم .
رقص زیبای قلمتان ماندگار
حامد زرین قلمی 12 مهر 1395 23:30
استاد جوکار عزیز
ممنونم از الطاف حضرتعالی و حضور گرم و صمیمانه تان
چشم رنجه فرمودید بزرگوار
طارق خراسانی 12 مهر 1395 10:42
سلام و درود به بزرگمرد وادی شعر و ادب ایران
جناب استاد حامد زرین قلمی
غزل زیبا و عاشقانه ی شما که سخت بوی فراق می دهد را خواندم و به قدرت شاعرانگی شما باید درود ها گفت.
اگر این غزل نتواند بر دل معشوق اثر بگذارد بدون شک معشوق بی رحم و سنگ دل است.
هنوز چون شاگردی در مکتب شما زانو زده و می آموزم.
در پناه خدا شاد زی
حامد زرین قلمی 12 مهر 1395 23:31
استاد خراسانی مهربان
حضورتان موجب دلگرمیست
ممنونم از لطف و محبتتان
چشم رنجه فرمودید
بهناز علیزاده 19 مهر 1395 15:02
درودهاا..، استاد گرامی.،
محمد مولوی 27 اسفند 1399 13:56
پژمان خلیلی 19 اردیبهشت 1400 22:32
خیلی خوب بود ممنونم
محمد مولوی 27 اسفند 1402 21:41