بسمه اللطیف
در تغزل
شب بود و کام من ز طعم بوسه شیرین بود
هنگامه درمان و درد و رنج و تسکین بود
جان می شکفت و تازه می شد رنگ روی گل
آن دم که لب ها بر لب آن یار دیرین بود
جولان چشم و دست بود و بوسه های داغ
آن معرکه در بستر و آغوش و بالین بود
هر خواهش و آهی که بر می خاست از دلدار
در دم مجاب و مستحقّ ذکر آمین بود
از آسمان عشق ما صد بوسه می بارید
جان بین مرگ و زندگی حیران و مسکین بود
در التهاب لحظه های ناب می مردیم
چون وقت بی پروایی آن ماه سیمین بود
آشفته و آرام در آغوش هم بودیم
در آن شب بی انتها فتوای عشق این بود
رفت آن شب و طی شد زمان عشق و سرمستی
آن شب که جان مست نگار مهرآیین بود
هر لحظه دل پر می کشد مهدی به وقتی که
شب بود و کام من ز طعم بوسه شیرین بود
مهدی رستگاری
سی ام اردییهشت سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیستم مه سال 2021 میلادی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 30 اردیبهشت 1400 22:15
لطیف و دلنشین
مهدی رستگاری 01 خرداد 1400 09:51
سلام و درود و سپاس بیکران جناب عاجلوی عزیز
کیوان هایلی 30 اردیبهشت 1400 23:21
درودها بر شما جناب رستگاری عزیز و گرامی
زیبا سرودید
قلمتان مانا
مهدی رستگاری 01 خرداد 1400 09:51
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایلی عزیز
علی معصومی 31 اردیبهشت 1400 08:03
درود ها بر شما
ارجمند
چامه ای زیبا سروده اید
آفرین بر شما
مهدی رستگاری 01 خرداد 1400 09:52
سلام و درود و سپاس بیکران جناب معصومی عزیز
محمد خوش بین 31 اردیبهشت 1400 10:15
سلام و درود
مهدی رستگاری 01 خرداد 1400 09:52
سلام و درود و سپاس بیکران جناب خوش بین عزیز
کاویان هایل مقدم 01 خرداد 1400 09:13
تغزلی بس روح افزا
عشقتان ماندگار
مهدی رستگاری 01 خرداد 1400 09:52
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایل عزیز