بسمه اللطیف
در طلب عشق
گلی شکفته درون دلم ز شیدایی
تبارک ا... از این شیوه شکوفایی
رمیده در هوس عشق و شادمانی و شور
دلم ز وحشت زندان تنگ تنهایی
نگاه می کنم از مردمان نمی بینم
جمال شاهد پاک سیرتی به زیبایی
کجا است ساقی معنای زندگی که کنم
ز چشم مست و لب سرخ باده پیمایی
ببین که شمع فروزان روزگار شدم
که در میانه بسوزم به بزم آ رایی
ز سوز دل به گداز است جان و در غم عشق
ز اشک گوشه چشمم شده است دریایی
بیان عشق و سرافکندگی واژه چه سود؟
خیال قطره و اوصاف بحرفرسایی؟
ز عشق خواه مدد مهدی و در این ظلمات
حیات کن طلب از آن دم مسیحایی
مهدی رستگاری
سی ام خرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیستم ژوئن سال 2021 میلادی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 12
امیر عاجلو 30 خرداد 1400 23:20
.مانا باشید و شاعر
مهدی رستگاری 06 تیر 1400 11:20
سلام و درود و سپاس بیکران جناب عاجلوی عزیز
کیوان هایلی 01 تیر 1400 08:53
درودها بر شما جناب رستگاری ادیب و عزیز
بسیار زیبا و دلنشین سرودید
قلمتان سبز
مهدی رستگاری 06 تیر 1400 11:20
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایلی عزیز
مهدی رستگاری 06 تیر 1400 11:23
سلام
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 01 تیر 1400 09:30
ســــــــــــــــــــــــــــلام ........گرامی
قلمتان نویسا
مهدی رستگاری 06 تیر 1400 11:25
سلام و درود و سپاس بیکران جناب انصاری عزیز
کاویان هایل مقدم 02 تیر 1400 00:45
عاشقگی تان شاعرانه دوست فرهیخته و ادیب
مهدی رستگاری 06 تیر 1400 11:26
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایل عزیز
محمد علی رضا پور 02 تیر 1400 11:44
تبارک آله از این شیوه ی شکوفایی
مهدی رستگاری 06 تیر 1400 11:27
سلام و درود و سپاس بیکران جناب رضاپور عزیز
محمد علی رضا پور 02 تیر 1400 11:44
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود
فرهیخته ی گرانقدر،
لطفاً در صورتی که شعر پیشرو و مکتب ادبی نورگرایی را، می پسندید و آن را شایان گسترش می دانید،
با سرایش و نگارش در آن و یا هرطور که شایسته می دانید، در پربارتر شدن این شیوه و مکتب بومی ارجمند، مددکار باشید!
(توضیحات و نمونه های بیش تر در نوشته ها و سروده های بنده، قابل جستجوست)
نمونه هایی از شعر پیشرو در مکتب نورگرایی
1. در گونه ی سه گانی:
پشت آسمانخراش های انتهای شهر/
آنچه دلگشای هر سواره و پیاده ای ست/
کشتزار باصفای ساده ای ست.//
2. در گونه ی سروش:
والقرآن الحکیم/
بارش نور از هوای کریم/
پای رستاق و قلب پایتخت، مقیم/
در گلاب شهود.//
3- در گونه ی سه گلشن:
“آیینِ مهر از گلشن آموزیم!
جان را بیافروزیم!”
باید بپرسی حال شیدای غزل ها را
باید بدانی در مسائل، راه حل ها را
بی عشق ماندن، کار این دل های نازک نیست
زیرک نمی پرسد دوباره مُستدل ها را
با چتربازان، دوست دارم هم سفر باشم
تا بنگرم با چشم عاشق هم غزل ها را
تالاب ها از رقص باران، عکس می گیرند
نیلوفر آبی، غزلپرداز
در خاطر من ثبت رسمی کن محل ها را
بوسیدن چشمان عاشق، رسم خوبی بود
خود جمع می کرد از قبیله، مُبتذل ها را
این برج ها، معراجِ نادانیِّ فرعون اند
آخر! کلانشهرِ گُسَل! بشنو مَثَل ها را
“وقتی بَدَل ها را به دل، آرایه می سازی
عکس العمل ها را چرا محکوم می سازی؟!
حیف است اگر شعرِ تماشا را نپردازی.”
محمدعلی_رضاپور(مهدی)