بسمه اللطیف
در تغزل
نازنینی و ز تصویر به من می نگری
قصد داری دل بیچاره من را ببری؟
دیدمت بر لب آن باغچه ای مظهر ناز
رشک گلها شده بودی تو در آن جلوه گری
ای خوش آن دم که تو را تنگ در آغوش کشم
بعد از آن که به قبولم بنمایی نظری
بوسه بر تندی نبضت به گلویت بزنم
که بپیچی به خود از حال خوش و عشوه گری
مجمع خوبی و لطفی و ز نیکوکاری
لب گذاری به لبم تا که ثوابی ببری
دوری و نیست میسّر که تو را دریابم
به دل تیره این شب که ندارد سحری
باز در عکس تو حیران شده مهدی می خواند
این غزل را که سروده است به شوریده سری
مهدی ستگاری
یازدهم تیر سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
یکم ژوئیه سال 2021 میلادی
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 12 تیر 1400 10:28
!درود
مهدی رستگاری 14 تیر 1400 12:43
سلام و درود و سپاس بیکران جناب عاجلوی عزیز
کاویان هایل مقدم 12 تیر 1400 11:17
درودها و دوصد بدرود دوست فرهیخته ام
مهدی رستگاری 14 تیر 1400 12:45
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایل عزیز
محمد خوش بین 12 تیر 1400 14:55
سلام و درودها استاد @
مهدی رستگاری 14 تیر 1400 12:44
سلام و درود و سپاس بیکران جناب خوش بین عزیز
علی مزینانی عسکری 13 تیر 1400 07:14
سلام و عرض ادب
بسیار زیبا و دل انگیز
فقط در مصرع اول بیت آخر نمی دانم چرا نتوانستم آن یک دستی را ببینم و احساس می کنم یک هجا بیشتر است احتمال می خواند باید خواند شود
مهدی رستگاری 14 تیر 1400 12:45
سلام و درود و سپاس بیکران جناب مزینانی بزرگوار