بسمه اللطیف
چو عشقت در دل این سینه بی کینه جا دارد
دلم صدها تمنا زان نگاه دلربا دارد
نگاهم کن عزیز من که چشم من به چشمانت
حکایت ها به مشتاقی یار آشنا دارد
به عشوه رو مگردان از من ای ماه پری پیکر
تماشای تو در هر حال خوب است و صفا دارد
به سر گرداندن ات می بینم آن لب های شیرینت
هوایی خوش برای بوسه های بی هوا دارد
به افسوس لبانت می دهم جانم ولی آن لب
بگو آیا سر پس دادن جان مرا دارد؟
ز عشقت بوسه ها از دور می دادم که می دیدی
ببین مهدی به کار بوسه با تو ماجرا دارد
گذشتی و نکردی اعتنا بر حال مشتاقی
ندارد عیب و جان جور تو را بر خود روا دارد
#مهدی_رستگاری
هشتم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
سی ام ژوئیه ۲۰۲۱ میلادی
(سروده در شب بداهه سرایی کلاسیک گروه ادبی «هفت هنر شیدایی» در پیام رسان تلگرام)
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 10 امرداد 1400 18:05
درود بر شما
ایمان جلیلی 10 امرداد 1400 22:41
بسیار لذت بردم از این شعر زیبا . سپاس و درود بر وجودتان
کاویان هایل مقدم 12 امرداد 1400 12:50
لطیف و دل انگیز و شیرین سخنی بود ز اوصاف خوش یار
علی مزینانی عسکری 14 امرداد 1400 08:41
سلام و عرض ادب
دستمریزاد جناب رستگار گرامی