مخمس با تضمین از غزل زیبای خانم غزل آرامش
به گسل های ناشکیبایی، به غم آوازه های این گردون
من و این زخمه های رنگارنگ، من و یک دل، تمامِ آن از خون
گفته بودی سکوت می باید، چه بگویم؟ خدای من، اکنون
تشنه ام…مثل خاکِ نخلستان،به نفسهاى آبىِ کارون…
مى وَزَم مثلِ بادهاى غریب، لاىِ سرشاخه هاى بیدِ جنون…
ای مسیجا ، صلیب می خواهم، کان مبادا ز من فراموشت
هر کجا می روی به پای تو، عاشقم، رَهنوردِ می نوشت
جادوی چشم تو به بندم بُرد، آن دلِ من ردا و تن پوشت
ردِّ پایى کبود،روى دلم، مى رسد تا صلیبِ آغوشت
من گرفتارِ بندِ جاذبه ات، باختم عمر را به یک افسون
آبی آسمان رقصانم، عاشقم، در شکوه یک ناورد
آن لهیبِ ستاره ی باران، سوی یک کهکشانِ پُر از درد
می روم شادمانه با ماهی، بوسه هایی ز ایزدم آورد
آسمانم…زمینِ رقصانم…آتشم…موجِ مست…ساحل سرد…
-منطبق شد به دستِ تو در من،نقشِ تصویرهاى ناهمگون
کودکِ صبرم و خدا داند، از ازل عشق داده فرمانم
ای همیشه سرودِ آزادی، دوری از تو مگو، که نتوانم
همسفر، در پناهِ چشمانت ،تا ابد این ترانه می خوانم
صبر کردم تمامِ زندگى ام…تو بخواهى، همیشه مى مانم
شعله ور در لَهیبِ آتشِ آه…یا شناور میانِ چشمه ى خون
از ازل بوده تا ابد هستم، ای زلالِ ترانه ی پاکَم
بی خیالِ هرآنچه می گویند، در کنارِ تو عشقِ بی باکَم
روحِ فرمانِ مستِ بی پروا، در رَگ و ریشه های هر تاکَم
عشق ،جانى دوباره مى بخشد،بر تنِ شاهراهِ اِدراکَم
تا غزلهاى سرخ مى آیم، نرم…بى وقفه…مطمئن…موزون…
عاشقان را خدای می بخشد، این سرودی که عاشقی می خواند
شاپرک تا شنید، بَر گل ها، عطرِ آغوش خویش می افشاند
در سکوتی تمام، چشمانم، خیره بر چشم عاشقت می ماند
خیسىِ اشکهاى نیمه شبم، بذرِ عشقِ تو را به بار نشاند…
خلوتِ ما فقط سکوت و نیاز…-عشقبازى رهاست از قانون!
قلب من مخزن جواهر بود، گفته بودی مرا، که آن نزنَند
دستبردی بر آن شد از غفلت، عاقلان صاحبانِ این فنَند
عاشقان گر به پند تو خیزند، شادمانه به خانه ای امنَند
قلبها گنجى از جواهرِ ناب، در قفسهاى خاکىِ بَدَنَند
من بدون دلم چه هستم؟ هیچ! یک بغل خاکِ سرد، بر هامون
در گسل های عاشقی باید ، ذوب شدن، تا همیشه ها بودن
در دلت کوه نور، الماسی، غیر آن آتشی و یک گلخن
یاسمین روحِ طارقِم بشنو ، چون به تشریح جان ببُردی تن
مى شکافى شبى وجودم را، مى درخشد تمامِ هستىِ من…
من همان تِکِّه سنگِ الماسم…در تَلى از گُدازه ها مدفون….. .
16 مرداد 1393 طارق خراسانی
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 16
امیر عاجلو 16 اردیبهشت 1399 15:15
درود و سلام موفق و مانا باشید
طارق خراسانی 16 اردیبهشت 1399 20:58
سلام و درود بر حضرت عاجلوی گرانمهر
مرد خستگی ناپذیر ایران
واقعا خسته نباشید
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا
سیدمحمد طباطبایی 16 اردیبهشت 1399 15:49
درودتان حضرت دوست
استاد طارق نازنین و مهربان و عزیز دلم ،
مهمان خوان و سفره پربار شعر زیبایتان شدیم و چه به سخاوت سفره گستردید و جان و دلمان را از گلواژه های
این چکامه فاخر سیراب کردید و نواختید ، درود بر شما و غزل بانو آرامش طیب الله
باقی بقای حضرت دوست
طارق خراسانی 16 اردیبهشت 1399 21:00
سلام و بس درود بر عزیز جانم حضرت استاد طباطبایی گرامی
سپاس بی حد از حضور گرم و صمیمانه ی آنحضرت
در پناه خدا
سیدمحمد طباطبایی 16 اردیبهشت 1399 22:11
جان منست او
مسعود مدهوش 16 اردیبهشت 1399 16:04
درود بر استاد بزرگوار و گرامی
بسیار جالب و دلنشین,قلب من مخزن جواهر بود.........
پایا بمانید
طارق خراسانی 16 اردیبهشت 1399 21:00
سلام و درود
سپاس از حضور گرمتان
در پناه خدا
علی معصومی 16 اردیبهشت 1399 16:25
درود ها بر شما
جناب استاد خراسانی نازنین
□□□□
عالیست ارجمند
○○○○
ادیبانه هایتان جاودان
◇◇◇◇
طارق خراسانی 16 اردیبهشت 1399 21:02
سلام و درود بر استاد معصومی عزیز
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا
محمد مولوی 16 اردیبهشت 1399 17:15
سلام و درود عالی بود استاد
طارق خراسانی 16 اردیبهشت 1399 21:03
سلام بر مولوی عزیز و گرامی
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه خدا
ولی اله بایبوردی 16 اردیبهشت 1399 22:48
سلام و درود
طارق خراسانی 17 اردیبهشت 1399 06:46
سلام و درود بر دوست عزیزم
سپاس از حضور بهاری تان
در پناه خدا
خسرو فیضی 17 اردیبهشت 1399 13:12
. درودها نثارتان باد
. بهارم را در آرزوهای پوشالی گم کردم و سهمم از زندگی
. پائیزی بود برگ ریزان !!! و بی حاصل و من نا امید . . . که ناگاه
. سروده فوق زیبای استاد چونان عطر شکوفه های سپید یاس فضای
. وجودم را عطر آگین کرد
. و چه زیبا و بر حق در پایان میسرایند که . . .
. می شکافی شبی وجودم را ، می درخشد تمام هستی من
. من همان تکه سنگ الماسم . . در تَلی از گُدازه ها مدفون . . .
. در اندیشه ام . . سخت هم . . آیا از این زیباتر ؟؟ . . نه . . باور نمی کنم !!!
. سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
.
معین حجت 17 اردیبهشت 1399 19:49
درود بر شما جناب طارق ، از خوانش این سروده لذتی فراوان نصیبم گردید
عباس ذوالفقاری 17 اردیبهشت 1399 21:30
سلام...دستمریزاد....خیلی لذت بردم