سلام از من بتو مادر پس از ده سال فقدانت
سلامی از سرِ سوگت پس از فقدان سوزانت
چه میشد گر زمان ما ، به روز دور بر میگشت؟
به آن روزی که میگشتم ، دوان بر دور دامانت
پدر خندان و دستِ پر ، سلام و بوسه ای میکرد
ز ما پنهان میفکند او نگاهی سوی چشمـــــانت
بهنگام سفرهایم بســــــــوی دور نامعــــــــلوم
به جامی آب و قرآن و دعا و آه و حرمــــــانت
صفیر و نالهً جاده ، افق ، دشنـــــــــــام راننده
دمادم همسفر با من ، غم چشمان گریــــــانت
زمانی خانه روشن بود ، اصول دل فراهم بود
درونش دولت عشقت ، حیاطش نیز میــــــدانت
گهی نوحه گهی روضه ، تنت از گریه در لرزه
شبی جشنی پر از غوغا ، شبی شام غریبـــانت
به آهنگ غم و شادی ، همه فریـــــــاد میکردیم
تو هم محزون و خندان همره ما ، جان بقربانت !
کنون جنّت بزیر پا ، تو آن بالا و من تنـــــــــها
وکالت کن مگر هم در عَدَن گشتیم طفــــــلانت
مبادا ! این که نفرین است ، چه گویم کودکی این است !
بخواب آرام و راحت کن ، در آن فردوس سامانت
اگر رویم به خورشید و به پشتم مه فشانی هاست
اگر پروانه وش منظومه ای بر گرد پیمــــــــــــانت
ببخشا سوی تابش را که خامــــــــوشم چنان ابری ،
که میبارد چو اشکی بر مزارت ؛ گشته بارانت !
اثیر از سوگ تو مملو ، مزارت دور و فکرش تو
خدایا محو کن غم را ، بیفشان گرد احســــــــانت !
علی سپهرار
«اثیر»
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
حمیدرضا عبدلی 25 اسفند 1394 22:19
با سلام عالی سروده اید موفق باشید
علی سپهرار 01 فروردین 1395 06:44
درود بر شما جناب عبدلی ، صمیمانه سپاسگزارم.
محمد جوکار 27 اسفند 1394 00:31
درودت باد جناب سپهرار عزیز
غم فقدان مادر را هیچ چیز به جز گستردگی و عمق ابدیت نمی تواند پر کند
روحش شاد و قرین رحمت الهی
علی سپهرار 01 فروردین 1395 06:45
جناب جوکار از صمیم دل سپاسگزارم .
روح رفتگانتان گرامی و شاد باد . درود
علیرضا خسروی 27 اسفند 1394 19:32
علی سپهرار 01 فروردین 1395 06:46
متشکرم دوست گرامی ، درودها .
علیرضا خسروی 27 اسفند 1394 21:46
درود بر شما...
علی سپهرار 01 فروردین 1395 06:47
هزاران درود بر شما جناب خسروی . صمیمانه سپاسگزارم