دلداده ام به ساحت چشمانت
از ابتدای خلوت تنهایی
می خواهمت به طعم غزلهایم
در امتداد جاده شیدایی
باور شده سکوت غم انگیزم
در کوچه ای که بعد تو بن بست است
در خلسه نگاه پرستویی
که از شراب خنده ی تو مست است
آتش بزن وجود زلالم را
تا حس کنم شراره دل دادن
باور کنم که در خم موهایت
دیوانگی است پای تو افتادن
در من شبیه حادثه می رقصد
شعر تری که سایه تقدیر است
شعری که با تمام خیابان ها
در ذهن من نشسته و در گیر است
من سر سپرده ام به نفس هایت
در لابلای کهنه کتابی که
گم می کند مسیر شکستن را
در نشئه ی خمار شرابی که ...
در دفترم " پرستش " چشمانت
یک قطعه از مکالمه ی عشق است
آزادگی مرام پرستوهاست
دلدادگی مقدمه ی عشق است
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۷.۰۸
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
محمد جوکار 19 آبان 1395 00:30
در من شبیه حادثه می رقصد
شعر تری که سایه تقدیر است
شعری که با تمام خیابان ها
در ذهن من نشسته و در گیر است
===========
درودها و آفرین ها مهربانو مددی عزیز
خرسندم که باز هم چکامه ای زیبا و ناب از قلم زیبایتان میخوانم
در پناه خالق پروانه ها
پرستش مددی 19 آبان 1395 18:01
عرض ادب استاد بزرگوارم
سپاسگزارم از لطف و مهر شما
برقرار باشید
حمیدرضا عبدلی 19 آبان 1395 16:56
با سلام بانو بسیار زیبا
پرستش مددی 19 آبان 1395 18:02
عرض ادب جناب آقای عبدلی گرامی
سپاسگزارم