آتش بیارِ معرکه شاید نگاه توست
مژگانِ فتنه جو نکند در پناه توست
تا چشم کار می کند این جا سراب هست
وهم و خیال رهگذرِ کوره راه توست
دیگر کلامِ فلسفه آمیز هم نباف
تصمیم های من سرِ آن اشتباه توست
من خالی ام ز هیچ نمی نازم ای رفیق
مغرور بودنم چه بگویم گناه توست
با کوله بار خاطره ها من چه می کشم
اسبِ خیالِ حرکتِ ما زیرِ ماه توست
کابوسِ بوسه ای خفه از یاد رفته است
این رخت خوابِ کاغذی ام خوابگاه توست
لاجرعه نوش می کنم آخر شراب را
فرصت غنیمت است که مهرم گواه توست
با کوله بارِ خاطره ها من چه می کشم
این روزها که عمقِ دلم داغگاه توست
امشب فقط شنیدنِ نامت مرا بس است
انگار واژه های غزل روسیاه توست
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
بهناز علیزاده 05 اسفند 1395 20:12
درود
مهدی صادقی مود 10 اسفند 1395 21:29
درود جناب جعفری گرامی
قشنگ بود
درودتان