دوستا قلیغیمدا

نظر 8

• 

  کرم عرب عامری   15 مهر 1394 02:13

  خیلی سخته حال و هوای شعر که آتش بدل میزند را اقلا بنوع دیگر بفارسی انتقال داد
  اما برای من که از بعضی قسمتها نسبتا سردر میارم آنقدر بوجد میایم دلم میخواست باستادی عاشق حسن بودم آنچنان دمار از ساز آشنایم در میاوردم که خودم راهم آتش بزنم اینگونه بیان ها برای چون منی آن مهارت را میخواهد که ندارم.( عاشق حسن سراینده دردو شادی مردم آذربایجان مثل خیلی ها جانش را بارس سپرد نمیدانم سر از کجا دراورد یادش بخیر)
  
  ممنونم بانوی گرامی
  
  
  • 

    تبسم عبداله زاده   19 مهر 1394 11:10

    سلام وسپاس بزرگوار .
• 

  طارق خراسانی   15 مهر 1394 06:44

  با سلام و درود
  
  مانند همیشه زیبا و فاخر
  
  چند روز پیش بیادتان بودم و با خود گفتم چه شده که خانم عبدالله زاده دیگه تشریف ندارند؟
  
  و امروز خوشبختانه دیدم محبت کرده و تشریف آورده اید...
  
  سپاس
  
  
  در پناه خدا
  
  
  
  
  • 

    تبسم عبداله زاده   19 مهر 1394 11:12

    سلام ودرود بزرگوار سپاس از لطفتان به اشعارم واینکه به یادم بودید.گاهی باید ننوشت وفقط اندیشید.
    
• 

  دادا بیلوردی   15 مهر 1394 19:57

  درود بر بانو عبد الله زاده ی عزیز
  از احساستان بهره مند شدم
  قلمتان پایدار
  • 

    تبسم عبداله زاده   19 مهر 1394 11:14

    سلام وسپاس ازلطف همیشه تان بزرگوار.
• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   18 مهر 1394 20:09

  سلام همیشه ازسرایش زیبایتان محظوظمان میکنیددلتنگتان بودم درانجمن هم ندیدمتان ان شاءالله که خوب بوده باشید
  • 

    تبسم عبداله زاده   19 مهر 1394 11:18

    سلام زهراجان سپاس بیکران از همراهی پرمهرتان
    مدتی تبریز بودم کنار عزیزانم و سعادت حضور در
    انجمن ققنوس ودیدار دوستان را نداشتم.