3 Stars

بیری وار ( یکی هست )

ارسال شده در تاریخ : 16 تیر 1394 | شماره ثبت : H94680

(قوشما بیر شعر) بیری واریاس توتوب دوداغی گولمور
بیری واردی یاتیر خسته اویانا
بیری وار منیم تک پریشاندی چوخ
همیشه گئجه سی اولور غم خانا

بیری وار گؤزونن یاغیر یاغیشلار
بیلینیر خوماردی باخان باخیشلار
قاناد چالمیر داها شعرینده قوشلار
آرتیریب دردی غمی گلمه ییر سانا

اوستونه غم یاغیر آجی بولودلار
گوره سن او گه لن یوللاردا نه وار
ائله بیل یولونا چکیلیب دووار
اغلاییب گلیرم هیجریندن جانا


معصومه عبداله زاده

( تبسم )

(برگردان به فارسی)
یکی هست لبهایش عزاداراست نمیخندد
یکی هست می خوابد بیمار بیدارشود
یکی هست مثل من پریشان است زیاد
همیشه شبهایش میشود غمخانه
یکی هست ازچشمش بارانها میبارد
معلوم است خمار است نگاههایی
که می نگرند
پروبال نمی زند در شعرهایش پرندگان
غمش به قدری زیاد شده که به شمارش نمی آید
به رویش غم می بارند ابرهای تلخ
کاش بدانی در آن راههایی که می آید چه هست
اینگونه بدان که به جاده اش دیوار کشیده
گریه کرده از هجرتت جان به لب می شوم.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 377 نفر 536 بار خواندند
طارق خراسانی (17 /04/ 1394)   | بهناز علیزاده (17 /04/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (17 /04/ 1394)   | تبسم عبداله زاده (17 /04/ 1394)   | کرم عرب عامری (17 /04/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (18 /04/ 1394)   | اله یار خادمیان (19 /04/ 1394)   | دادا بیلوردی (19 /04/ 1394)   | نسیم محمدجانی (21 /04/ 1394)   |

رای برای این شعر
طارق خراسانی (17 /04/ 1394)  کرم عرب عامری (17 /04/ 1394)  نسیم محمدجانی (21 /04/ 1394)  
تعداد آرا :3


نظر 10

  • طارق خراسانی   17 تیر 1394 14:08

    با سلام و عرض تسلیت

    دستمریزاد بانوی شاعر بزرگمهر


    در پناه حق


    applause applause applause

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   17 تیر 1394 17:37

    باسلام وعرض تسلیت
    قاناد چالمیر داها شعرینده قوشلار
    آرتیریب دردی غمی گلمه ییر سانا

    بسیار زیبا نویسا مانید بان
    rose rose rose

  • تبسم عبداله زاده   17 تیر 1394 18:56

    سلام و
    درود
    جناب
    خراسانی
    سپاس
    از شما
    یاعلی..

  • تبسم عبداله زاده   17 تیر 1394 18:57

    سلاملار
    یاشا
    زهرا
    باجیم
    علی
    سنه
    یار
    اولسون.

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   18 تیر 1394 20:16

    سلام بر بانوی اشعار زبان مادریم همیشه بعد خواندن اشعارت کپی کرده وقتی دل تنگ شدم میخوانم درود بر شما بسیار زیباست احساست بسیار لذت بخش است rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

  • تبسم عبداله زاده   19 تیر 1394 00:36

    سلام و
    درود
    جناب
    منوچهری
    بزرگوار
    سپاس
    از لطف
    شماو
    نگاه
    زیبایتان.

  • اله یار خادمیان   19 تیر 1394 11:13

    سلام و درود موفق و موید منصور و ماناباشی

  • دادا بیلوردی   19 تیر 1394 15:30

    درود بانو. احساستان همیشه پایدار.
    .
    .
    یکی پُر از سخن است
    ازآن سخن که شمع انجمن است
    در امتـدادِ شب از او کســی نمی پـرسـد
    چراکه آسمان، غریبِ من است
    بهـار در کفـن است
    *
    یکی به خاطـر نان
    گــذشتــه از فضیـلتِ رمضان
    ز صبح تــا دمِ افطار مـی خــورد آتـش
    که روزی اش کند حلال به جان
    به زیر پُـتکِ زمان
    *
    یکی نشسته غــریب
    و جام قلب را شکستـه غـریب
    شبیه خانه بدوشان، اسیرِ بخت شـدَست
    دلش ز مردمان گسسته غریب
    ز درد خسته غریب
    *
    یکی خـدای خـود است
    به عالمِ مَـنـَـش فدای خود است
    ز جمع گشتـه بـه ضربِ تکـبّرش منهـا
    و همچنان جفا،جفای خـود است
    خطا،خطای خود است
    *
    یکی به زورِ حسد
    گرفته راه نور عشق، چو دَد
    به نقدِ جان بخرد بس قلوب تار ، مگـر
    دکانِ خود همیـشه باز کند
    رسد به داد و ستد
    *
    یکی به بنز سوار
    نمی شناسد آه ، صبح و نهار
    لگام نفس خویش را سپرده دست هوس
    هزار دوست دارد و صد یار
    ز خانـواده کنـار
    *
    یکی سوارِ خر است
    بر آن سوار خویش مفتخر است
    محلــّه بــر محلــّه ، سبـزه می فـروشد تـا
    رسد به آنکه عـــاشق پدر است
    گرسنه پشت در است
    *
    یکی به عشق سوار
    ز جنسِ نـور و از تبارِ بهـار
    به روی ویلچری بـه صد هـزار مرد حریف
    پُر از شرافت است و عزّ و وقار
    امیــدِ باغِ نثـار
    *
    یکی نشسته خموش
    به ناکسان، غـلامِ حلقه بگوش
    اگــر ز تن کمرش را (ببخش!) بـاز کنـی
    نه قدرتِ دفاع دارد و جوش
    گرفته حالتِ موش
    *
    یکی اسیــر شدَست
    به سنِّ بیست و پنج پیر شدَست
    شبِ سیاهِ خودش را بـه روز می دوزد
    ز نــور آفتـاب سیـــر شدست
    ز بس حقیر شدست ...

  • تبسم عبداله زاده   19 تیر 1394 16:54

    سلام و
    سپاس
    جناب
    خادمیان
    گرامی.

  • تبسم عبداله زاده   19 تیر 1394 16:56

    درودها
    بسیار
    عالی
    جناب
    بیلوردی
    بزرگوار.

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا