دویمادی هارایلاریمی
کیمسه بوردا
یئل ایله قوجاقلاشاندا
یاغیشیلا آغلاشاندا،،،
دویمادین هارایلاریمی
ان آجیقلی لحظه لرده
من هارای سیز گئجه لرده
یاشامیلا ساواشاندا،،،
دویمادی دردیمی تانری
بو یابانجی
بوز شه هه رده
من کدرلی کوچه لرده...!
گونلریمی پایلاشاندا
دویمادی....!!!
هئچ کیمسه منی !!!...
دویمادی ...
معصومه عبداله زاده
( تبسم )
( برگردان به فارسی )
نشنید فریادهای مرا
هیچ کسی اینجا
وقتی هم آغوش باد شد
وقتی با باران گریست،،،
نشنیدی فریادهای مرا
در خشمگین ترین لحظه ها
وقتی من در شبهای بی صدا
با زندگی جنگیدم،،،
نشنید دردم راخدا
دراین شهر یخ بیگانه
وقتی در کوچه های پرغم
روزهایم را قسمت کردم
نشنید...!!!
هیچ کس مرا !!!
نشنید....
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 14
منوچهر منوچهری(بیدل) 30 تیر 1394 17:16
سلام بر دختر عزیزم اشعار زیبای شما را خواندم درودتان باد زیبا وبا احساس ظریف آموختم دخترم
تبسم عبداله زاده 30 تیر 1394 18:05
سلام ودرود جناب
منوچهری گرامی
بزرگوارید.سپاس
از لطفتان.
تبسم عبداله زاده 30 تیر 1394 18:06
سلام ودرود جناب
منوچهری گرامی
بزرگوارید
.سپاس
از لطفتان.
فاطمه خواجویی راد 30 تیر 1394 20:48
درود بر شما
می شناسد امااورنج های مرا
در پس هر خنده ای در اشک ها
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:20
با سلام و درود
شعر شاعر بیان حالات درون شاعر است
شاید باور کردنی نباشد در همین چند مدتی که در کنار دوستانم هستم به یک یک شان خو گرفته ام و همه را چون جان دوست دارم.
خدا کند دلت آرام و روزگار بر وفق مراد باشد.
ولی شاعر تا درد نکشد شاعر نمی شود.
فرد شاعری را دیدم برایم از درد هایش گفت بعد اشعارش را نگاه کردم دیدم چقدر در این اشعار مانند کارشناسان حرفه ای
سخن رفته است به او گفتم تمام شعرهایت نسخه درمانند.
این را شدیدن قبول دارم:
هر که مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند.
بهترین ها را از خداوند سبحان برای شما شاعر فرهیخته و همه ی دوستان آرزو می کنم
شادزی
تبسم عبداله زاده 31 تیر 1394 00:18
سلام ودرود
فاطمه بانو
سپاس از حضورتان.
تبسم عبداله زاده 31 تیر 1394 00:21
سلام ودرود
جناب دولتی گرامی
سپاس از خوانشتان.
غم وشادی هردو جزیی
از زندگی همه ماانسانهاست.
ولی اندازه شان باهم
متفاوت...ونصیب مااز
شادی ها کم.
کرم عرب عامری 31 تیر 1394 00:21
شاعری را بتیر میبستند
وقتی ساعت 5 بود
وشاعری را برای ضبط اشعارش به استودیو میبردند
وقتی ساعت 5بود
شاعر صدای غزل بیمحتوی را نشنید
چون صدای تیرباران نگذاشت
شاعر صدای تیرباران را نشنید
چون صدای رادیو بیش از حد بلند بود
اما پرنده ها از صدای تیر باران و صدای بلند رادیو ترسیدند
پرنده ها ترسیدند
برای پابلو نرودا
درود بر شما زیبا بود
تبسم عبداله زاده 31 تیر 1394 00:25
سلام ودرود
جناب خراسانی
سپاس از مهرتان
ولطفتان ودعایتان.
بزرگوارید.
دردهایم مرا
به نوشتن وامیدارد
وشکر که به مهر
می خوانید.
تبسم عبداله زاده 31 تیر 1394 00:27
سلام ودرود
جناب عرب عامری
سپاس از شعر
زیبای نرودا..
سمانه تیموریان (آسمان) 31 تیر 1394 01:20
هما تیمورنژاد 31 تیر 1394 12:09
سلام تبسم عزیزم
هر بار خواستم که در شعرتان حضور پیدا کنم
دیدم که شعر به زبان ترکی ست و منصرف شدم
غافل از اینکه شعرتان ترجمه فارسی هم دارد
بسیار زیبا و پر احساس مینگارید
دلتون شاد و لبتون خندون
تبسم عبداله زاده 01 امرداد 1394 00:28
سپاس سمانه عزیز
تبسم عبداله زاده 01 امرداد 1394 00:29
سلام ودرود هما بانو
سپاس از خوانشتان
ومهر ولطفتان.