بیا که جام زهر تو نیاز من است
همه عشوه های تو ارزوی من است
اگر به ساز دل بیمارم چنگی نمی زنی
بدان که لب لعل تو ارزوی من است
به دفترشعرم اگر گذر نمی کنی با غم
لبان خندان ودیده گان تو ارزوی من است
به رقص امدند پریان در شب وصال من
چه عشوه های توکردی که ارزوی من است
ندیم وحکیم به قصر و صواب جو می خرند
برای اسب قشنگم سواری ارزوی من است
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5