در آفرینش ما ، کـی آن نـشانه دارد
واضح که دیده آن یارپا درمیان گذارد
این خیل آدمیزاد کی دیده آن خدا را
با دست قدرت خود ما را میان بیارد
٭٭٭
در مجلس رقیبان گویا نشسته خاموش
در خلوت شبانه فردی نـموده مدهوش
دریاودشت وصحرا پر شد زگفتگویش
گفتار آن به ما گفت رعنا غزال آهوش
٭٭٭
میـاور بـر زبـان ، نـام حَسن را
مسوزان ای خداونـد ، این بـدن را
همه عمرم در این آتـش کـه بودم
برون کُن زین بـدن، این پیراهن را
٭٭٭
خداونـدا مـسوزان سینـه ام را
طـراز سینـه ی بـی کینــه ام را
من آن فرمان تـو اجـرا نـمودم
قبولـش کـن خـدایا طاعتـم را
٭٭٭
ترحّـم کـن خداونـدا حسن را
مسوزان ای خداونـد این بـدن را
خداوندی که فعلش فیض و رحم است
مبـارک کُن به من اول کفـن را
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 02 اردیبهشت 1400 00:16
لطیف و دلنشین
حسن مصطفایی دهنوی 02 اردیبهشت 1400 08:54
درود ها
کاویان هایل مقدم 04 اردیبهشت 1400 09:36
بسیار روح افزا و ملکوتی
غفران الهی بر سراینده ابیات ناب
حسن مصطفایی دهنوی 07 اردیبهشت 1400 08:12
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین