همان یزدان که نامش در نـهانی است
نگهدارنـده این مُلک فانـی است
زِ اول ملک فانـی دسـت او بـود
ولیکن ملک یزدان جاودانـی است
٭٭٭
هر کـه به ملک تـو کند زنـدگی
هسـت در آن ملـک به درمانـدگی
این خط مُلکـت بکشیـدی درست
در خط تو نیست ، قلـم خـوردگی
٭٭٭
در وادی عشقت پیوستـه گرفتـارم
یارب چه بُوَد اجـرم ازسختی این کارم
یارب توکه بتوانی این سختی ازآن بردار
بر ذکر تو می باشد شبها همه گفتـارم
٭٭٭
بر دایره مهرش بسیـار که گردیـدم
آن مهر و وفایش را درسینه خود دیدم
آن تیر جفایش را برسینه ی من انداخت
آن تیـر جفایش را ناچار که بگزیدم
٭٭٭
دلـم از جـور مردم غرق خون است
که جـور مردمـان از حد برون است
خـداوندا من این عمـرم تلف شـد
زِ جـور مـردم نامهربـون اسـت
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 26 آبان 1400 15:54
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 29 آبان 1400 07:32
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 27 آبان 1400 01:21
درود فراوان
حسن مصطفایی دهنوی 29 آبان 1400 07:32
درود ها استاد انصاری
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین