بـی خـبران را بگــو،مـن خبـر آورده ام
هـر بـد و هـر نیـک را در نظـر آورده ام
آنکه بـد و نیـک را هیچ نفهمیــده است
بهـر همـان تـجـربـه پُــر ثــمر آورده ام
٭٭٭
جملــه این آدمــی رو بـه خــرد مـی رود
در ره اهــل خــرد هـر چـه توان مـی دود
در ره علم و خـرد نقد هنــر مایل است
هرکه هنـر را نیافت زحمت خـود می دهد
٭٭٭
آخـوند از خـدا ترس ،حکـم خـدا بگویـد
آن از خـدا بـترسـد حکمـی جـدا نگویـد
می ترسد از خطایش وَز روز آن جزایـش
تا دارد از خـدا ترس ،حکـم خـدا بگویـد
٭٭٭
آخـوند سـود جویـی ،قـول خـدا نـگویـد
هـر جا به سـود آن بود، آنجا به ما بـگویـد
آخـوند بی عمل را ،علمی از آن نـیابـی
علمـی که بـی عمل شد بهر خـدا نـگویـد
٭٭٭
آخوند بی مروّت ،حرف از خـودش درآرَد
حـرف خـدا و حـق را،بر جا نـمی گذارد
از حیلـه و تقلّـب در آن لـباس عالـِم
عمامـه و لباسـش حرف از خــدا ندارد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 30 اردیبهشت 1401 14:39
درود و سلام موفق و مانا باشید
حسن مصطفایی دهنوی 31 اردیبهشت 1401 07:53
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین