صبح به گمانم زودامدی
گنجشکی صدایش درامده بود
صدای پف پف مردی درکنارم
به خیالم ازخواب گنجشک زده بود
جیک جیک گنجشکان صبح رااورده بود
ازنزدیک خواب رادزدیدمردک ارام شد
سخن گنجشک صبح باماچنان بود
چهارشنبه رانگه دارید
که امروز کلی قصد نزاع دارد
گفته اندچهارشنبه دیوانه است
گفتم کنجشکی باشاخه ای دربحث بود
درخت گردوی همسایه میانجی بود
زن همسایه ام کفری شده بود
پنجره اش روبه صبح
دو سه تاگنجشکی شاهدبود
مردش پفیلاخورده بود
انگاربه تن صبح تعرض کرده بود
پیشتو بادوفشنگ قصدتجاوزکرده بود
صبح رانشانی
خواب گنجشکان بیدارراتضمین شد
بعدازآن روز زنک خوابید
مدتها ارام وپرنفس
شوهربیماروغمینش
نمیدانست ک گنجشک امیداست
صبح آن هفته ک بال وپرشان ریخت
دیدکه همسرش درکنارش نیست
سعیداعظامی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
خسرو فیضی 17 اسفند 1398 11:51
. درودها نثارتان
. عزیز گرانقدر . جنابعالی ده ها شعر از خود به اشتراک گذاشته اید . که هیچ
. کدام دارای نظری چه نقد و چه تشویق نیستند . . پس چگونه به نقاط ضعف
. و قوت سروده خویش واقف می شوید ؟؟ از شما خواهش می کنم . روزانه
. حداقل ده ها شعر را نقد و یا تشویق کنید . آنان برای نظرتان پاسخی
. شایسته نوشته و سپس برای قدر دانی به صفحه شما خواهند آمد . نقد و تشویقی
. می نویسند . بدین گونه ارتباط مابین اعضا گسترش می یابد و دانش و آگاهی های
. ما بیش از پیش خواهد شد . غبار سمند قلم توانایتان توتیای چشمانم
مجتبی جلالتی 08 فروردین 1399 09:19
بادرود فراوان
بسیار لذت بردم
علی معصومی 05 اردیبهشت 1399 10:31
درودها برشما
ارجمند
••••
☆☆☆☆☆
مسعود مدهوش 13 اردیبهشت 1399 14:35