ایهام حافظ، تضاد سعدی - بخش پایانی- پژوهشی از آقای علی خوش تراش

به گمان من شعر سعدی و حافظ از نظر زیبایی و ظرافت، به موازات هم حرکت می کنند. جز این که گستردگی کار سعدی در حوزه ی شعر و نثر و تمرکز حافظ بر یک قالب خاص، سبب شده است که شعر حافظ از جهات فراوانی صنعتی تر از شعر سعدی جلوه کند. وقتی می گوییم صنعتی، بدین معنا نیست که شعر حافظ را یک شعر صنعت زده بدانیم واضح است که شعر وی در عین توجه به صنعت و حفظ ظرایف زبانی و تکنیک های هنری، اندیشه و معنی را هم در شفاف ترین حد ممکن عرضه کرده است.
از دیگر سو سعدی به اعتدال در صنعت پردازی معروف است .
توجه سعدی به صنعت در شعرش به گونه ای است که در نگاه اول یا به اصطلاح خوانش نخستین، شعر او در اغلب موارد فاقد صنعت و آرایه ای خاص به نظر می رسد اما با مراجعه بعدی می توان رد پای صناعت های شعری را در غزل های او به ظریف ترین شکل ممکن به تماشا نشست. ازاین رو توجه سعدی به صنعت، هرگز به اندازه ی توجه حافظ به آن نیست یا شاید به دلیل گستردگی دامنه آثار و اشعار او چندان به چشم نمی آید. به همین دلیل احتمالا بتوان شعر حافظ را در قیاس با سعدی و صرفا در قیاس با وی شعری صنعت گرانه دانست. زدودگی و شفافیت شعر سعدی سبب شده است که آن گونه ابهام و مضامین تو در تو و خیال انگیز که در غزل برخی از گویندگان زبان فارسی رایج است، در شعر او به نظر نرسد. (13)
سعدی در آوردن آرایش های لفظی و معنوی، اعتدال را رعایت می کرد بدان گونه که خواننده و شنونده در شعر وی نخست شیفته ی مضمون دلپذیر و شیوایی و رسایی کلام می شود.
آنگاه نظرش به صنایع بدیعی که با ظرافت خاص و به اقتضای معنی به کار رفته و سخن را آراسته تر کرده است، معطوف می گردد. (14)
گفتیم که تمرکز حافظ بر یک قالب خاص (غزل ) و آن هم اکتفا به تعداد کم شماری غزل در مقیاس با دیگر شاعران پرکار دوره سبکی خویش، به خوبی گویای این است که او بر آراستگی و حک و اصلاح شعر خویش و آرایش و پیرایش آن بیش از سعدی وقت صرف کرده است. ‹این که مجموعه ی اشعار موثق او امروز از پانصد غزل و چند پاره مثنوی و قطعه و رباعی نمی گذرد ناشی از همین نکته است. به هر حال شعری است تهذیب شده ، حک و اصلاح یافته ، بارها قلم خورده ، بارها مضمونش عوض شده ، بارها قافیه اش پس و پیش گردیده و شاید از همین رو شعری ست آکنده از عمق و دقت.› (15)
یکی دیگر از شواهدی که می توان توجه حافظ به صنعت در قیاس با سعدی را به واسطه آن مورداستناد قرار داد، وجود وجه برجسته ای از صنعت شعر فارسی یعنی ایهام در شعر حافظ است.
البته حافظ از دیگر صنایع شعری همچون تضاد، مراعات النظیر، واج آرایی وانواع جناس نیز به دفعات استفاده کرده است اما نمود هیچ کدام در شعر وی به اندازه ایهام نیست چنان که امروزه کاربرد ایهام در شعر حافظ، به عنوان تشخص سبکی او مطرح و معروف است .
با دیدی منصفانه باید گفت هیچ کس به اندازه حافظ در به کار گیری ایهام، آن هم در انواع آن همچون ایهام تناسب و ایهام تضاد موفق نبوده است.
طبیعی است که ایهام یکی از ابزارهای هنری زبان فارسی است و در شعر بسیاری دیگر از شاعران زبان فارسی و از جمله سعدی نیز می توان ایهام را به تماشا نشست اما ظرافت در به کارگیری، این صنعت را در ذهن ادب دوستان تا حد زیادی با نام حافظ پیوند داده است. نگارنده پیش از این نوشته ای نسبتا مفصل در باره ی ایهام در شعر حافظ و ذکر نمونه های آن ارائه داده است . و گمان نمی کند نیازی به ذکر دوباره نمونه های این صنعت پردازی استادنه حافظ باشد. پس در این جا صرفا به یکی از صنعت پردازی های شعر سعدی که می توان نمونه ها و شواهد خوب و منحصر به فردی از آن ارائه داد، می پردازم.
تضاد، یکی از انواع آرایه های معنوی شعر فارسی و یکی از پرکاربردترین آنها در نزد شاعران است.
پر کاربردی این صنعت در شعر فارسی، تا به حدی است که بروز و تجلی آن در برخی کلمات خاص به علت کثرت تکرار، آن را در موارد زیادی از هیأت یک آرایه و صنعت خارج می کند. در تعریف تضاد و یا طباق گفته اند که آوردن دو کلمه که از نظر معنی و مفهوم مقابل هم باشند. بارزترین نمونه ی تضاد را در کلماتی همچون شب و روز، زشت و زیبا، خوب و بد ، سیاه و سفید و همانند این ها می توان نشان داد که تضادهایی از این دست تقریبا جنبه ی زیباشناسانه خود را از دست داده اند و تنها به عنوان مثال هایی در حوزه ی آموزش زبان فارسی به کار می روند.
تضاد در شعر بسیاری از شاعران فارسی، حالتی تکرار گونه به خود گرفته است و در موارد زیادی از لحاظ هنری و زیباشناسی فروغ چندانی ندارد. اما در شعر سعدی کاربرد این صنعت به وجهی است که از بزرگی چون او انتظار می رود.
در باره اختلاف نوع کاربرد تضاد در شعر سعدی و دیگر شاعران باید گفت اصولا لطف و ظرافت کاربرد یک آرایه خاص در شعر، زمانی ست که آن آرایه در همان نگاه اول در چشم خواننده جلوه نکند در غیر این صورت حکم زنندگی یک آرایش غلیظ را دارد.
این وضعیت درباره آرایه تضاد حالتی ویژه دارد به گونه ای که کاربرد آن در اغلب شعرها به سادگی برملا می شود. در شعر سعدی اما کاربرد تضاد چند وجهی ست. یکی وجه معمول کاربرد آن که در شعر اغلب شاعران زبان فارسی متداول است و آن به کارگیری اسم ها یا صفات متضاد است که به دلیل وفور استعمال و کثرت کاربرد از ذکر نمونه های آن می گذریم . دیگر وجه به کار گیری این صنعت در شعر سعدی که می توان آن را شگرد خاص این شاعر دانست توجه به آن تاکنون دیده نشده است، کاربرد ماهرانه تضاد در افعال است، هر چند کاربرد تضاد در افعال در شعر دیگر شاعران و از جمله حافظ هم نمود دارد همانند این بیت دم دست :
سوز دل مشتاقان بنشست چو او برخاست
و افغان زنظر بازان برخاست چو او بنشست
که عریانی به کارگیری این صنعت در شعر شاعری به بزرگی حافظ نیز آن را قابل پیش بینی کرده و در قالب صنعت عکس و طرد قرار داده است.اما سعدی در به کارگیری تضاد در افعال، شگرد های خاصی دارد که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:

1- به کارگیری فعل های متضاد در دو فعل با شناسه ی واحد
وقت آن است که ضعف آید و نیرو برود (16)
قدرت از منطق شیرین سخنگو برود

***
گر بنده می نوازی و گر بنده می کشی
زجر و نواخت هر چه کنی رأی رأی توست
***
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
***
چه حکایت از فراقت که نداشتم و لیکن
تو چوروی باز کردی در ماجرا ببستی
***
دل چه بود جان که بدو زنده ام
گو بده ای دوست که گویم بگیر
2– به کارگیری فعل های متضاد مثبت با شناسه های متفاوت :
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
بایستم تو خداوند وار بنشینی
***
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تون بیایی
3- به کار گیری فعل های متضاد منفی و مثبت با شناسه ی واحد
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
***
هر کس از او به قدر خویش آرزویی همی کند
همت ما نمی کند زو بجز آرزوی من
***
گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق
ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم
***
عشق را آغاز هست انجام نیست
قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
***
که از میان تهی بانگ می کند خشخاش
***
خوی سعدی است نصیحت چه کند گر نکند
مشک دارد نتواند که کند پنهانش
***
می خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کو باشد و من باشم و اغیار نباشد
4- به کارگیری دو فعل متضاد منفی و مثبت با شناسه ی متفاوت
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
***
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو لحظه ای ننشستی که آتشی بنشانی
***
من به کمند او درم او به مراد خویشتن
گر نرود به طبع من من بروم به خوی او
***
به روی هم نفسان برگ عیش ساخته بود
بر آن چه ساخته بودیم روزگار نساخت
این نوع تضاد در شکلی دیگر هم رخ می دهد که به گمان من زیباترین نوع تضاد است و شگرد ویژه ی سعدی است و آن کاربرد بلافاصله ی دو فعل متضاد مثبت و منفی و غالباً به وسیله حرف عطف ‹واو› یا حرف ربط ‹که› و ‹گر› است . من به این نوع تضاد ‹تضاد واکنشی› می گویم:
ما با توایم و با تو نه ایم اینت بلعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم

صبر بر جور رقیبان چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست

سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم
می روم و نمی رود ناقه به زیر محملم

گویند سعدیا مکن از عشق توبه کن
مشکل توانم و نتوانم که نشکنم
خوی سعدی است نصیحت چه کند گر نکند
مشک دارد نتواند که کند پنهانش
از این نوع صنعت پردازی سعدی می توان نمونه های بسیار بیشتری در دیگر اشعار او پیدا کرد و بدین لحاظ می توانیم همان تشخصی را که برای حافظ در ایهام قائلیم، برای سعدی نیز قائل باشیم. تضاد سعدی با همان ظرافت و تنوع و حضور طبیعی و بی تکلف همانند ایهام حافظ با همان ظرافت و تنوع و حضور طبیعی و بی تکلفش در غزل های اوست .
به ویژه در تضادهای واکنشی که به دلیل سرعت کاربرد، خواننده در برخورد اول متوجه حضور آن نمی شود.
شاید هم حلاوت معنی و ظهور پررنگ اندیشه در شعر این دو شاعر بزرگ همشهری به خواننده مجال نمی دهد تا بر قامت موزون و آراسته ی کلام آنان جلوه گری بیش از حد مجاز آرایه ها را ببیند و این همان معنای دقیق اعتدال در صنعت پردازی ست که هم برای سعدی به کارش می برند و هم حافظ. و البته در قیاس این دو با یکدیگر می توان حافظ را صنعت گر تر دانست و این شاید به دلیل همان قلت آثار برجای مانده از حافظ در قیاس با سعدی باشد.

درباره ی دلایل علاقه و رویکرد این دو شاعر به دو آرایه خاص و ارتباط آن به اندیشه و جهان بینی هر کدام از این دو شاعر، نمی توان به سادگی قضاوت کرد اما می توان آن را دستمایه تحقیقی جداگانه قرار داد. اینکه حافظ در جامعه ای بالنسبه بسته تر از سعدی به ایهام روی می آورد که مجال رد و انکار در مواقع ضروری باشد و سعدی دل به تضاد می بندد که به نوعی از حاکمیت آزادتری در زبان و مجال ابراز عقیده ای مخالف آن چه است حکایت دارد؛ حکایتی است که می توان در باره پذیرش یا رد آن پژوهش کرد.

پژوهشگر و نویسنده : علی خوش تراش
پی نوشت :
1- روبر اسکاربیت- جامعه شناسی ادبیات- ترجمه دکتر مرتضی کتبی – انتشارات سمت – چاپ دوم تهران 1374ص 36

2- زرین کوب عبدالحسین- از کوچه رندان- انتشارت سخن – چاپ هشتم – تهران 1373ص 57
3- همان ص 37
4- یوسفی غلامحسین – چشمه ی روشن – انتشارات علمی – چاپ ششم – تهران 1374ص 256
5- www.bijanazad.blogfa.com
6- زرین کوب عبدالحسین- از کوچه رندان- انتشارت سخن – چاپ هشتم – تهران 1373ص58
7- www.bijanazad.blogfa.com
8- همان
9- اسلامی ندوشن محمد علی – چهارسخنگوی وجدان ایران- نشر قطره – چاپ اول تهران1381ص114
10- وبلاگ آریانا – www.caspian1.persianblog.ir
11- زرین کوب عبدالحسین- از کوچه رندان- انتشارت سخن – چاپ هشتم – تهران 1373ص51
12- عباس نژاد علی www.hafezpajooh.persianblog.ir
َ13- یوسفی غلامحسین – چشمه ی روشن – انتشارات علمی – چاپ ششم – تهران 1374ص 257
14- خطیب رهبر خلیل – گزینه غزلیات سعدی – انتشارات مهتاب – چاپ دوم تهران 1372 بخش مقدمه
15- زرین کوب عبدالحسین- از کوچه رندان- انتشارت سخن – چاپ هشتم – تهران 1373ص57
16- همه ی شواهد شعر سعدی بر گرفته از کتاب گزینه ی غزلیات سعدی به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر است.
منبع : خبرگزاری شبستان

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 630 نفر 1096 بار خواندند
پرستش مددی (14 /05/ 1395)   | علی ملک حسینی (22 /05/ 1395)   | حبیب رضایی رازلیقی (09 /12/ 1395)   | علیرضا علیدادی شمس ابادی (25 /01/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا