عشق یعنی که من از دورترین فاصله ها
لابلای غزلم ، خواب تو را می بینم
در خیالی که پر از رایحه ی شب بوهاست
هر شب از وسوسه ات ، سیب تو را می چینم
کلبه ی عشق تو در دهکده ی شعر منست
ساکن کوچه ی فرهادترین شیرینم
یک قدم مانده به دلواپسی ام پشت حصار
در غروبی که پر از "تو" شده ام ،غمگینم
طالع قلب من افتاده ، به مرداد لبت
گرچه من شاعر شوریده ی فروردینم
قاب عکس تو در آغوش من آرام گرفت
خواب دیدم که هنوز آمده ای بالینم
باز با "یاس خیال"ی که پر از دلتنگی ست
از تو سرشارم و هی خواب تو را می بینم
م.ج.یاس خیال 1395.07.18
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
حسن کریمی 01 آبان 1395 00:34
سلام وعرض ادب خدمت دوست عزیزم جناب جوکار غزل بسیار دلنشینیست خواندم ومحظوظ گشتم درود بر رقص زیبای قلمتان
محمد جوکار 01 آبان 1395 01:07
درودها دوست فرهیخته ام جناب کریمی
سپاس بر مهربانی همواره و حضور ارزشمندتان
مهرتان پایدار
مهناز نصیرپور 02 آبان 1395 23:55
درود استاد بسیار زیبا
محمد جوکار 03 آبان 1395 01:22
درود و سپاس بر مهر حضورت مهربانو نصیرپور عزیز
پرستش مددی 04 آبان 1395 07:16
درودتان باد استاد
رقص قلمتان جاودان
بسیار زیبا
سیدمحمدجواد هاشمی 04 آبان 1395 09:52
استاد عالی بود مثل همیشه زیبا خیلی عزیزی برام استادجوکار
حسن جعفری 07 آبان 1395 20:44
یک قدم مانده به دلواپسی ام پشت حصار
درود بر شما جناب جوکار عزیز
قلمتان جاویدان
فاطمه اکرمی 10 آبان 1395 18:27
لابه لالی غزلت مهر خدا میبینم
من میان هر غزل عشق و صفا میبینم
سلام درود استاد
بسیار زیباس
میخوانم زیبا نگاریهایتان را ومی اموزم
مانده گار باشید و برقرار