3 Stars

خون انگور کجائی

ارسال شده در تاریخ : 03 اردیبهشت 1401 | شماره ثبت : H9420569

ژاله می بارد از آن کوچه که مهتاب شدی
تو چه هستی که در آیین دلم باب شدی ؟!

من که یک عمر دلآشفته و حیران تو ام
تو بگو! تاب کدامین دل بی تاب شدی

مستی چشم تو را آینه می فهمد و بس
خون انگور کجایی که چنین ناب شدی

می شد ایکاش بدانیکه چه کردی با من
تو پری زاده که در لوح دلم قاب شدی

شبی ایکاش ببینم به تماشای خیال
که به بازوی دلم گوهر شبتاب شدی

من و این برکه بارانی چشمان ترم
و تو همصحبت نیلوفر مرداب شدی

بی جهت شاه نشین غزل ما نشدی
سببی بوده اگر سرور و ارباب شدی
#معصومی_شعر

شاعر از شما تقاضای نقد دارد


به صدای شاعر گوش فرا دهید:
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 75 نفر 126 بار خواندند
امیر عاجلو (04 /02/ 1401)   | علی معصومی (04 /02/ 1401)   | محمد مولوی (05 /02/ 1401)   | کاظم قادری (05 /02/ 1401)   | حسن فرهادی (07 /02/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (04 /02/ 1401)  محمد مولوی (05 /02/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا