چشم تو غرق ناز
وقتی به یُمن دیدن هم، آشنا شدیم
پروانه های شعله مهر و صفا شدیم
هرکس برای ثانیه ها نقشه میکشید
ما هم دچار لحظه چون و چرا شدیم
مانند شاخه های یله در مسیر باد
سرمست هر اشاره باد صبا شدیم
در قلب خود کبوترانه به پرواز آمدیم
در سینه های تنگ فریبانه جا شدیم
آرامش و قرار دل بی قرار خود
نم نم مقیم کوچه هول و ولا شدیم
یاد تو مهربان، به گمانم نمانده است
اینکه چگونه وارد این ماجرا شدیم
من مست گوشه چشم و تو غرق ناز
کم کم به درد رنج و بلا مبتلا شدیم
من ماندم و تو ماندی و دنیای عاشقی
از خویشتن جدا شده لبریز ما شدیم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 20 شهریور 1401 11:39
سلام ودرود
محمد مولوی 20 شهریور 1401 12:05
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 21 شهریور 1401 00:51
درود و ارادت
علی مزینانی عسکری 21 شهریور 1401 06:41
درود بر استاد معصومی گرامی