عمر بی بهانه
شعر ترم طراوت شب زنده داری است
آرامشم نشانه ی هر بی قراری است
عطر خوشیکه میوزد از غنچه با نسبم
حال و هوای مرحله پرده داری است
دلواپسم اگر شده فردای لحظه ها
از توشه ی نمانده به روز نداری است
در سایه روشن سر تصویر زندگی
آئینه های پرتوی از برد باری است
لایق اگر نبوده دلی در مقام عشق
این عمر بی بهانه برای چه کاری است!
هر میوه ای که باغ مرا را پر ثمر کند
شادانه ای که در دل من می سپاری است
درمان درد پیکره ی سرد آدمی
مرهم اگر به زخم دلی می گذاری است
♤♤♤
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 18 اردیبهشت 1402 08:48
سلام ودرود
علی معصومی 12 امرداد 1402 12:06
علیرضا خسروی اصل 18 اردیبهشت 1402 17:35
سلام استاد.
بسیار زیبا
حسن مصطفایی دهنوی 19 اردیبهشت 1402 17:49
درودها بر شما استاد
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا، موفق باشید